گنجور

 
نظیری نیشابوری

ساقی صلای عام است کاری به کام گردان

دامان غم فراخ است دوری تمام گردان

ما و وفا درین شهر چون حسن تو غریبیم

او را عزیز کردی ما را غلام گردان

آزاده خاطران را فکری عنان نگیرد

گر غم گران رکابست دل تیز گام گردان

بی کیمیای مستی تبدیل غم محالست

یا می حلال فرما یا غم حرام گردان

هرچند بی بهایم گنجشک این سرایم

قربان سر نیرزم بر گرد دام گردان

بی تو به تلخ کامی شب ها به روز بردیم

با ما به شادمانی یک روز شام گردان

حکم شراب و شاهد پنهان مکن «نظیری »

پیغام خاص خود را دستور عام گردان