ساقی صلای عام است کاری به کام گردان
دامان غم فراخ است دوری تمام گردان
ما و وفا درین شهر چون حسن تو غریبیم
او را عزیز کردی ما را غلام گردان
آزاده خاطران را فکری عنان نگیرد
گر غم گران رکابست دل تیز گام گردان
بی کیمیای مستی تبدیل غم محالست
یا می حلال فرما یا غم حرام گردان
هرچند بی بهایم گنجشک این سرایم
قربان سر نیرزم بر گرد دام گردان
بی تو به تلخ کامی شب ها به روز بردیم
با ما به شادمانی یک روز شام گردان
حکم شراب و شاهد پنهان مکن «نظیری »
پیغام خاص خود را دستور عام گردان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا نخست ما را مرد مدام گردان
وانگه مدام در ده مست مدام گردان
بر ما چو از لطافت مل را حلال کردی
بر خصم ما ز غیرت گل را حرام گردان
دارالغرور ما را دارالسرور کردی
[...]
جانا نخست ما را مرد مدام گردان
وآنگه مدام درده ما را مدام گردان
از ما و خدمت ما چیزی نیاید ای جان
هم تو بنا نهادی هم تو تمام گردان
دارالسلام ما را دارالملام کردی
[...]
یاران و دوستداران جمعند و جام گردان
مطرب همیشه گویا، ساقی مدام گردان
قومی در انتظاریم، این جا دمی گذر کن
وین قوم را به لطفی از لب غلام گردان
گوینده گشته مطرب وانگه کدام گفتن؟
[...]
یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان
در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
کار جهان تمامی هرگز نمی پذیرد
پیش از تمامی عمر خود را تمام گردان
سودای آب حیوان بیم زیان ندارد
[...]
ساقی دم صبوح است، خورشید جام گردان
دور زمانه یکدم، حسب المرام گردان
بی می زلال کوثر زهر است در روانها
تلخ است کام جانها عیشی به کام گردان
مهر جهان فروزی، فیضت کران ندارد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.