گنجور

 
نظیری نیشابوری

نشاط عید گدا عجب پادشا بشکست

شد از معانقه چین بر رخ قبا بشکست

چنان به یک دگر آمیختند شیخ و ندیم

که مست شیشه در آغوش پارسا بشکست

رییس و قاضی و مفتی به رقص برجستند

نشاط نای و دهل شرم روستا بشکست

مسافر از پی جان بود چشم قربانی

نگاه تا نرود زان بساط، پا بشکست

دل شکسته در آن کوی می کنند درست

چنانکه خود نشناسی که از کجا بشکست

به آب خضر سکندر نبرد زآینه راه

سفال میکده جام جهان نما بشکست

به فطر روزه میی داد پیر باده فروش

که هم گداز حسد کاسه گدا بشکست

زمانه طفل طبیعت شد، آنقدر که ادیب

کمر ببست پی شوخی و قبا بشکست

شکست توبه هرکس به قدر حال امروز

«نظیری » از خم می صوفی از هوا بشکست

 
 
 
اثیر اخسیکتی

شکر، زلعل تو در لولوی خوشاب شکست

صبا بزلف تو ناموس مشک ناب شکست

شب شکسته چو در موکب مه تو براند

مه از کمال کرشمه بر آفتاب شکست

دو جزع ما، چو گهر بار گشت مهر عقیق

[...]

صائب تبریزی

کدام زهره جبین گوشه نقاب شکست؟

که رعشه ساغر زرین آفتاب شکست

نقاب شرم تو خواهد به یک طرف افتاد

نمی شود نخورد فرد انتخاب، شکست

کسی کز آن لب میگون به باده قانع شد

[...]

سلیم تهرانی

خمار وصل، دلم را ز اضطراب شکست

ز موج رعشه به کف ساغر شراب شکست

پیاله از کف دشمن مگیر، رحمی کن

که استخوان به تن من ز پیچ و تاب شکست

مباش در پی نخوت، نگاه کن که چه دید

[...]

حزین لاهیجی

به گلشنی که رخش، گوشهٔ نقاب شکست

به جای عارض گل، رنگ آفتاب شکست

میان درد تو، دارم نهان شکسته دلی

خوش است بخت سبویی که در شراب شکست

گرفته گرد کسادی، دکان زلف تو را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه