مرغی که رمیدن ز جهان بال و پر اوست
از عرش گذشتن سفر مختصر اوست
عشق و محیطی است که دلها گهر اوست
نیلی رخ افلاک ز موج خطر اوست
عشق تو همایی است که دولت اثر اوست
بر هم زدن هر دو جهان بال و پر اوست
شیرینی جان چاشنی خنده ندارد
این شیوه جانسوز همین با شکر اوست
سیری ز تماشای خود آن حسن ندارد
تا آینه دیده ما در نظر اوست
چشم تو چه خونها که کند در دل مردم
زان فتنه خوابیده که در زیر سر اوست
شوخی که مرا بی دل و دین ساخته صائب
بتخانه چین پرده نشین نظر اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد. او عشق را به عنوان یک پرنده که از عرش میگذرد و در عین حال در دلها جواهراتی از خود به جا میگذارد، معرفی میکند. عشق به عنوان نیرویی قوی و تغییر دهنده عرف و جهان به تصویر کشیده شده است. شاعر به زیبایی چهره محبوب اشاره کرده و بیان میکند که این زیبایی در آینه دیدهاش نشسته است. همچنین به تأثیر عشق بر دلها و همچنین به تأثیرات عاطفی و روحی آن بر انسانها اشاره میکند، به گونهای که باعث بیتابی و دلتنگی آنها میشود. در نهایت، شاعر عشق را به عنوان یک نشانه از پریشانی و زیبایی میبیند که در پشت صحنهها رخ میدهد.
هوش مصنوعی: پرندهای که از دنیا فرار کرده، دیگر نمیتواند به آسمان پرواز کند. سفر کوتاه او به عرش نشاندهندهی حالتی است که از آنجا دور شده است.
هوش مصنوعی: عشق مانند محیطی است که دلها گنجینهای از زیبایی و ارزشهای خاص را در خود دارد. چهره آسمان از امواج خطر و چالشهای ناشی از عشق، به رنگ آبی درآمده است.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند پرندهای است که با وجودش، ثروت و خوشبختی در هر دو جهان به وجود میآید و بال و پر او، قدرتی است که میتواند هر چیزی را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: زندگی و لذتهایش بدون خنده و شادی طعمی ندارند و این درد و رنجی که میکشیم، تنها با عشق و محبت میتواند دلچسب و شیرین شود.
هوش مصنوعی: زیبایی خود را که میبینی، هیچ لذتی ندارد، زیرا آینهی چشم ما فقط او را در نظر میآورد.
هوش مصنوعی: چشم تو باعث شده که دل بسیاری از مردم پر از غم و اشک شود، به خاطر آن فتنهای که در زیر سر تو خوابیده است.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسی است که شاعر از عشق و زیبایی معشوق خود دارد. او میگوید که شوخی یا لطافت معشوقش باعث شده که او از دل و ایمان خود بیخبر و بیاعتنا باشد. معشوقی که در بتخانه چین مانند یک پرده و زینت جلوهگری میکند و نگاهش بر شاعر تأثیر عمیق و شگرفی گذاشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قد تو نهالیست که آتش ثمر اوست
دیوانه ی آن بادیه ام کاین شجر اوست
آراسته باد این چمن حسن که هر روز
فیض نوام از لاله و ریحان تر اوست
زلفت گرهی بست بهر قطره ی خونم
[...]
شاهی که سر چرخ برین خاک در اوست
در تمشیت کار قضا کارگر اوست
اوراق فلک دفتر فضل و هنر اوست
ایجاد بشر پرتو فیض نظر اوست
بحریست که ارواح ائمه گهر اوست
[...]
عشق است که علم دو جهان مختصر اوست
مجموعه احوال دو عالم خبر اوست
صد راهزنم در صف اندیشه نشسته
حرز دل آگاه نشین از نظر اوست
بیگانگیش بار دهد اشک ندامت
[...]
ماهم نه نهالی است که خورشید بر اوست
طوبی خس زیبا چمنی که این شجر اوست
مرغی که حرم را شرف از نسبت او بود
جاروب حرمگاه صنم بال و پر اوست
گه زهر فشاند به مگس، گه زند آتش
[...]
شوخی که جهان گرد جنون نظر اوست
از آینه تاکنج تغافل سفر اوست
تمکین چقدر منفعل طرز خرام است
نه قلزم امکان، عرق یک گهر اوست
دیوانه و عاقل همه محو است در اینجا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.