گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
وطواط

جورست پیشه گنبد فیروزه فام را

آخر غلام توست، ادب کن غلام را

حافظ

صوفی بیا که آینه صافیست جام را

تا بنگری صفای می لعل‌فام را

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی‌مقام را

عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین

[...]

اسیری لاهیجی

در باز شد ز میکده ناموس و نام را

ساقی صلای باده بگو خاص و عام را

مست و خراب و بیخودم ای پیر می فروش

بنمای راه میکده مستان جام را

دریاب ساقیا بدو جامی دگر مرا

[...]

نظیری نیشابوری

در خور اگر نییم می لعل فام را

ای کاش تر کنند به بویی مشام را

بر قدر زخم مرهم لایی نمی دهند

زان می که طعم و بوش گزد مغز و کام را

بر بام ما دریغ نپایید هفته یی

[...]

صائب تبریزی

در گردش آورید می لعل فام را

زین بیش خشک لب مپسندید جام را

تاچون شفق مدام رخت لاله گون بود

بی باده مگذران چو فلک صبح و شام را

غافل مشو که وقت شناسان نوبهار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه