گنجور

 
صائب تبریزی

خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز

توتیا شد جام ومی باقی است درجامم هنوز

زان فروغی کز رخش افتاد درکاشانه ام

آتشین تبخاله جوشد از لب بامم هنوز

برگرفت از خاک بوی زلف اویک شب مرا

مشک می گرددشفق درنافه شامم هنوز

گرچه عمری شد درین بحر نمک افتاده ام

می تراود همچنان تلخی زبادامم هنوز

نقش من شد محو وازآب گهر شوید دهن

آن عقیق آبدار از بردن نامم هنوز

شوخی مژگان او یک شب مر ا در دل گذشت

تیغ بازی می کندهرموبراندامم هنوز

سالها شد گرچه آن وحشی غزال ازدیده رفت

می تپد برخاک چشم حلقه دامم هنوز

گرچه دیگ فکرمن ننشست چون دریا زجوش

چون گهر درحلقه روشندلان خامم هنوز

سربه صحرا داد درآغازم آن زنجیرزلف

تاکجا خواهدکشید از خط سرانجامم هنوز

زان سرانگشتی که هجر تلخ درکامم کشید

پوست اندازد سخن از تلخی کامم هنوز

چون توانم گشت باوحشی غزالان همرکاب ؟

می رسد گاهی به خاطر یادآرامم هنوز

گرچه روشن کرد صبح دولتش آفاق را

صائب از بخت سیه درپرده شامم هنوز

 
 
 
حافظ

برنیامد از تمنّایِ لَبَت کامم هنوز

بر امید جامِ لعلت دُردی آشامم هنوز

روز اول رفت دینم در سرِ زلفین تو

تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز

ساقیا یک جرعه‌ای زان آبِ آتش‌گون که من

[...]

وحشی بافقی

گرچه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنوز

می‌نمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز

باورش می‌آید از من دعوی وارستگی

خود نمی‌داند که چون آورده در دامم هنوز

اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر

[...]

نظیری نیشابوری

ذوق وجدان و نظر خالص شد و خامم هنوز

صاف شد می ها ولی من دردی آشامم هنوز

گوش و لب بر مژده دیدار و قاصد در سفر

خانه پر شادی و در راهست پیغامم هنوز

برنمی آید هلال عیدم از ابر امید

[...]

عرفی

داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز

دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز

آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل

اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز

صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز

[...]

قدسی مشهدی

کام جانم با من و من در پی کامم هنوز

کعبه با خود دارم و در قید احرامم هنوز

کی رسد در عشق، لاف پختگی کس را، که من

همچو خاکستر ز آتش زادم و خامم هنوز

مستی حیرت مرا محروم کرد از ذوق وصل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه