برنمی آیم به تسکین دل خودکام خویش
چون فلک در بیقراری دیده ام آرام خویش
موجه بی دست و پا رادایه ای چون بحر نیست
فارغم از فکر آغاز و غم انجام خویش
چشمه امید رانتوان به خاک انباشتن
ورنه می گشتم ز بی صیدی شکار دام خویش
شکرستانی برای تلخکامان گشته است
غفلت شیرین لبان ازلذت دشنام خویش
دردسر بسیار دارد دردمندیها که من
سوختم چون لاله تاپرکردم ازخون جام خویش
حرص برمن دردهای نسیه راکرده است نقد
صبح نا گردیده می افتم به فکر شام خویش
گرچه مطلب نیست در پیغام دردآلود من
خجلتی دارم،که نتوان گفت، از پیغام خویش
شرم یوسف مانع رسوایی یعقوب ماست
چشم ما درپرده دارد جامه احرام خویش
قوت گویاییی تا در زبان خامه هست
ثبت کن بر صفحه ایام صائب نام خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات درونی و دردهای خود اشاره میکند. او نمیتواند دل خود را تسکین دهد و همچون آسمان، در بیقراری به سر میبرد. او از غم شروع و پایان زندگی رها شده و امیدی برای برطرف کردن مشکلاتش نمیبیند. شاعر میگوید که در دنیای تلخ و ناامید نمیتواند از دردهایش جلوگیری کند و همچون لالهای در آتش میسوزد. او احساس میکند که حرص و طمع زندگی، دردهایش را تشدید کرده و باعث سردرگمیاش شده است. با وجود اینکه نمیتواند پیامش را واضح بیان کند، از شرم و خجالت بیخبر بر آنچه در دل دارد، رنج میبرد. در نهایت، او میخواهد نامش را بر صفحات زمان ثبت کند تا یادش باقی بماند.
هوش مصنوعی: من برای آرام کردن دل خودم از هیچ چیز کمک نمیگیرم، چون مانند آسمان در بیقراری خود، آرامش را در چشمانم دیدهام.
هوش مصنوعی: توضیح دادن این احساس قابل درک است که بدون توجه به تواناییها و نقایص خود، میتوان در کشف و درک امواج و جریانهای زندگی غرق شد. همچنین، نباید نگران شروع و پایان فرآیندها و معضلات بود و بهتر است از لحظات موجود لذت ببریم.
هوش مصنوعی: امید من اجازه نمیدهد که به ناامیدی و یأس فرو بروم، وگرنه در کمبود شکار، به راحتی در دام خودم گرفتار میشدم.
هوش مصنوعی: دنیا به محل شادی و خوشحالی برای کسانی تبدیل شده که به تلخی و ناامیدی عادت کردهاند، و آنها از لذتی که در بیان سخنان تند و انتقادی دارند، غافل شدهاند.
هوش مصنوعی: در رنج و درد، مشکلات زیادی وجود دارد و من مانند لالهای سوختهام که از خون خود، سر از خاک برآوردهام.
هوش مصنوعی: قرالدایری به خاطر حرص و ولعام، زحمات آینده را به فکر حالام میآورم و در حالی که هنوز صبح نشده است، نگران شام و شامگاه خود هستم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در پیام ناامیدکنندهام چیزی برای گفتن نیست، اما احساس شرمندگی دارم که نتوانم حقیقت را به زبان بیاورم.
هوش مصنوعی: شرم و حیا و زیبایی یوسف باعث شده که یعقوب رسوا نشود. چشمان ما نیز در دنیای مشغلهها پردهای دارند و همچنان در حالت زهد و خلوص باقی ماندهایم.
هوش مصنوعی: هر زمانی که توانایی بیان خود را به کمک قلم داری، نام خود را در تاریخ ثبت کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنام خویش
بهر چه گویم صبا و مرغ را پیغام خویش
چون در آید شام، آتش در دلم گیرد ز هجر
خوش چراغی می فروزم هر شب اندر شام خویش
رفت خوابم ناگهان، چند از خیال موی تو
[...]
من نه آنم کز لب لعل تو یابم کام خویش
خوشدلم گر جرعهای بخشی مرا از جام خویش
آنچنان با یاد نامت بردهام خود را ز یاد
کز فراموشی نمیآید به یادم نام خویش
یک نفس آرام بیلعلت ندارد جان من
[...]
شرمسارم از دل بی صبر و بی آرام خویش
خود به یار از بی قراری می برم پیغام خویش
در جهان درد و غم فرمان روا بنشسته ام
در کمال اوج طالع بر فراز بام خویش
خود ز خود ساغر ستانم خود به خود ساقی شوم
[...]
زین گلستان سرو قدی را نکردم رام خویش
همچو قمری بر گلو پیچیدم آخر دام خویش
شمعم و یک پیرهن مهتاب فانوس من است
می کنم روشن ز روی خانه پشت بام خویش
روزگاری شد که دوران کرده سرگردان مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.