ای از کرم نریخته خون سبیل را
وز لطف عید کرده عزای خلیل را
در ملک مصر یوسف کنعان به یاد تو
دریای نیل ساخته چشم کحیل را
گویی به غیر واسطه در گوش خاکیی
رازی کز آن خبر نبود جبرئیل را
داده به کنج فقر نشان جنت النعیم
کرده سبیل مشت گدا سلسبیل را
پل بسته حرز مهر تو بر معبر کلیم
ای کرده باد قهر تو خون رود نیل را
هر فرد گشته حاکم این ملک غیر تو
ناکرده گرم جا، زده کوس رحیل را
درویش و پادشه به وجود تا قایلند
خرسند کرده یی تو عزیز و ذلیل را
بفزوده بر رسوم مقدر به حسن سعی
وز معصیت نکاسته رزق کفیل را
هیچیم گر تو بازستانی متاع خویش
دارد دو عالم از تو کثیر و قلیل را
قائل به عجز کشت ثنای تو هر که گفت
در هستی تو ره نبود قال و قیل را
در تو به اجتهاد نظر کی توان رسید
صد شبهه در ره است قیاس و دلیل را
توحید حق بیان «نظیری » بلند ساخت
برتر نهید پایه عرش جلیل را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کوی عشق ره نبود جبرئیل را
پی کرده است تیزی این ره دلیل را
بخت سیه گلیم ندارد غم گزند
حاجت به نیل نیست رخ رود نیل را
خورشید و مه مرا نتواند ز راه برد
[...]
کم گیر بهر حادثه عقل کفیل را
بستن به مشت خس نتوان رود نیل را
چشم امید داشتن از اهل روزگار
باشد طبیب درد نمودن علیل را
بال مگس ندارم و بر خویش بستهام
[...]
خال لبت نشانده در آتش خلیل را
زلف تو بسته بال و پر جبرئیل را
ارباب حرص اهل طعم را خورد به چشم
باشد حلال خون گدایان بخیل را
سیلاب گریه کوه گنه را برد ز جا
[...]
بنگر به رشحهٔ قلمم سلسبیل را
مدّ کرم مگو رگ ابر بخیل را
در سینه ای که عشق تو آتش فروز اوست
دارم شکفته، باغ و بهار خلیل را
تیغت زبان نمی کشد ارسرخ رو نیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.