ز اسرار حقیقت بهره ور کن عشقبازی را
به طفلان واگذار این ابجد عشق مجازی را
به استغنای مجنون حسن لیلی برنمی آید
که ناز نازنینان است در سر، بی نیازی را
اگر داری دل پاکی درآ در حلقه مستان
که اینجا آبرویی نیست دامان نمازی را
خمار درد نوشان را می ناصاف می باید
توان در خاکساری یافت ذوق خاکبازی را
به چشم دور گردان جلوه دیگر کند منزل
شکوه کعبه باشد در نظر کمتر حجازی را
به صد افسانه عمر ابد کوته نمی گردد
مگر از زلف او دارد شب هجران درازی را؟
گل روی بتان از آه من شد آتشین صائب
ز من دارد نسیم صبح این گلشن طرازی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی عمیق و واقعی عشق میپردازد و عشق مجازی را به کودکان واگذار میکند. او بیان میکند که مجنون نمیتواند از زیباییها و ناز محبت رها شود و باید مستقل باشد. در ادامه، شاعر به اهمیت دل پاک اشاره میکند و دعوت به حضور در جمع مستان مینماید، چرا که در آنجا هیچ قضاوتی وجود ندارد. او به یادآوری میآورد که در درک عشق، نمیتوان به ظواهر بسنده کرد و همچنین از تاثیر عشق و دوری صحبت میکند. در نهایت، شاعر از درد و شوقی که به خاطر محبوبش احساس میکند صحبت میکند و به زیباییهای عشق اشاره دارد.
هوش مصنوعی: از رازهای حقیقت بهرهمند شو، امور عشق را به کودکان بسپار، زیرا این عشق سطحی و مجازی است.
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر عشق و وابستگی به لیلی نمیتواند بینیازی و استقلالی که برای خود میخواهد را احساس کند، زیرا این احساس ناز و خودخواهی از سوی دیگران در درون او وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر دل پاک و خالصی داری، به جمع مستان بپیوند که در اینجا دیگر خبری از آبرو و formalities مذهبی نیست و نمیتوان به ظاهر و مقامات توجه کرد.
هوش مصنوعی: برای تجربه لذت از درد ناشی از نوشیدن، باید با فروتنی و تواضع به جستوجوی لذت از زندگی و بازی با خاک پرداخته شود.
هوش مصنوعی: چشم دوربین میتواند جلوهای متفاوت از یک مکان را نشان دهد، به طوری که در نظر بسیاری، شکوه کعبه کمتر از آن چیزی به نظر برسد که هست.
هوش مصنوعی: عمر ابدی نمیتواند به خاطر یک داستان طولانی و بیپایان خلاصه شود، مگر اینکه به زلف او پیوند خورده باشد و از او در شبهای دوری، رنج خیلی بیشتری کشیده شود.
هوش مصنوعی: با نالهها و اندوه من، زیبایی و شادابی گلها به آتش درآمده است. نسیمی که صبح به باغ میوزد، از حال و هوای من خبر دارد و به سرزندگی این باغ پی میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
امیرا ! تابه زین کردی به غزنین اسب تازی را
دو پای اندر تکاپو یست گرگانی و رازی را
اگر زان سو فروتازی تماشا را و بازی را
نه شامی رادل اندرتن بماندنه حجازی را
به تک بردی نشیبی را برآوردی فرازی را
[...]
به غیر از رنگ و بویی نیست این عشق مجازی را
عطا کن لذت طعم حقیقت عشقبازی را
عزیزان را فدا کردم سر و سامان هبا کردم
نیرزم گوشه چشمی بنازم بینیازی را
عبارت کوته و دل تنگ و خاصان ملک زیبا
[...]
به خودسازی بدل کن ای سیه دل خانه سازی را
که جز گرد کدورت نیست حاصل خاکبازی را
هدف از تیر باران سینه پر رخنه ای دارد
خطر بسیار باشد در کمین گردن فرازی را
مرا با حسن روزافزون او عیشی است بی پایان
[...]
مده چون بوالهوس در سینه جا عشق مجازی را
مکن با معصیت آلوده دامان نمازی را
به جای سبزه از خاک چمن بادام سر بر زد
به نرگس چشم شوخ او نمود این سحر سازی را
ز برق صبح صادق شمع خاکسترنشین گردد
[...]
به جان بستیم پیمان محبّت، عشوه سازی را
روان عاقبت محمود ما، دارد ایازی را
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.