تا به کی بر خرقه بندم جسم غم فرسوده را
سر به طوفان می دهم این مشت خاک سوده را
در درون همچون عنب شد خوشه اشکم گره
بس فرو خوردم به دل خون های ناپالوده را
گوش ها کر گشت و یارب یاربم کاری نکرد
نیست گویا روزنی این سقف قیراندوده را
خضر صد منزل به پیشم آمد و نشناختم
بازمی باید ز سر گیرم ره پیموده را
وه که یک قاصد که باشد محرم این راز نیست
چند بر کاغذ نویسم حال و شویم دوده را
از شراب سودمندم بخت بد پرهیز داد
می که می خوردم نمی خوردم غم بیهوده را
گل ز بهر اشک لؤلؤیی رنگ کاهیم
در بلورین حقه دارد کهربای سوده را
از کنایت گاه مستی منع آن لب چون کنم
می چکد بی خود حلاوت قند آب آلوده را
با «نظیری » چون نشینی گوش بر حرفش مکن
در پریشانی میفکن خاطر آسوده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق شاعر درباره غم و رنج زندگی حکایت میکند. شاعر از خستگی و فرسودگی جسم و روح خود میگوید و به طوفانهای درونش اشاره میکند. او به درد دل خود میپردازد و از ناامیدی در برابر بیتوجهی دیگران و عدم تغییر در زندگیاش رنج میبرد. در این راه، او نمادهایی از وجود خود مانند اشک، خون و غم را بیان میکند و به دنبال راهی برای بازگشت به آرامش و شادابی است. شاعر به ارتباطات انسانی و درک عمیق احساسات هم اشاره میکند، در حالی که میداند که بسیاری از افراد نمیتوانند او را درک کنند. در نهایت، او به خوبی میداند که باید بیدار باشد و از درگیر شدن با مشکلات خود پرهیز کند.
هوش مصنوعی: تا کی باید این جسم فرسوده و غمگین را در لباس زهد و تقوا پنهان کنم؟ من این تکه خاک بیارزش را با سر به طوفان میسپارم.
هوش مصنوعی: در درون من، اشکم مانند خوشههای انگور جمع شده است. من بسیار غم و اندوه را در دل خود بلعیدم و خونهای ناپاک را در خود نگه داشتهام.
هوش مصنوعی: گوشها ناتوان شدند و هیچ فریادی به کار نیامد. به نظر میرسد که هیچ روزنهای برای عبور نور در این سقف سیاه وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خضر به من گفت که صد منزل را پشت سر گذاشتهام، اما من او را نشناختم. باید دوباره از اول این مسیر را طی کنم.
هوش مصنوعی: وای بر حال من! هر چه بگویم و بنویسم، کسی که به این رازها آگاه باشد، وجود ندارد. من در کاغذ دلم را به تصویر میکشم و در حضور شعلهها، حسرت میخورم.
هوش مصنوعی: از شراب مفیدی که نوشیدم خوشبختی نصیبم شده، بخت بد از من دور شده است. میخوردن یا نخوردم، فرقی نکرد؛ مهم این است که دیگر غم بیهوده را احساس نمیکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهایی که مانند مروارید هستند، گل در گلابی شفاف و درخشان نگین و کهربای تیرهای را در خود دارد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات که در حال مستی هستم، نمیدانم چطور کنار آن لب میایستم. میدانی که وقتی نوشیدنی شیرین در آب آلوده رقیق میشود، همچنان طعم شیرینی دارد، اما من در این حالت بیدلیل درگیر حس و حال آن هستم.
هوش مصنوعی: اگر با کسی مانند «نظیر» همنشین شوی، به حرفهای او گوش نده و ذهن خود را درگیر نکن، چرا که این کار باعث میشود آرامش خاطر تو به هم بریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا بیدار گردان چشم خواب آلوده را
باده نوش و نقل کن دلهای خون پالوده را
لاله از حد میبرد مستی و گل تر دامنی
خیز و در جام شراب انداز مشک سوده را
گر گناهی نیست در مستی ثوابی نیز نیست
[...]
می کند پامال، تن آخر دل آسوده را
می شود دامن کفن این پای خواب آلوده را
جز پشیمانی ندارد حاصلی طول امل
چند پیمایی مکرر این ره پیموده را؟
آن که دارد آرزوی راه بی پایان عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.