اگر نمی تپدم دل، ز آرمیدن نیست
که تنگنای جهان جای دل تپیدن نیست
ز بی غمی نبود رنگ روی من بر جای
ز ضعف، رنگ مرا قوت پریدن نیست
ز دست آینه شد موی سبز و گشت سفید
هنوز دانه امید را دمیدن نیست
قدم به خار و گل راه عشق یکسان نه
که رهزنی بتر از پیش پای دیدن نیست
سخن به خاک نیفتد ز طعن بدگهران
که آبروی گهر را غم چکیدن نیست
تپیدن دل سیاره می کند فریاد
که این شکسته بنا، جای آرمیدن نیست
نفس برای رمیدن ذخیره می سازد
وگرنه شیوه آن شوخ آرمیدن نیست
به روی من چمن آرا عبث دری بسته است
مرا چو پای گرانخواب، دست چیدن نیست
ز نامه صلح به طومار آه کن صائب
که نامه الف آه را دریدن نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس دلتنگی و ناآرامی در دنیای پر از درد و رنج صحبت میکند. او به وضوح بیان میکند که در این جهان جای آرامش نیست و دلش به تپیدهاش ادامه نمیدهد. غم و اندوه بر چهرهاش رنگی باقی نگذاشته و ضعف او باعث شده که نتواند به راحتی زندگی کند. او به تشبیهاتی از عشق و حسرت میزند و میگوید که هر تلاش برای رسیدن به خوشی بیفایده است. در نهایت، مأیوس از آرامش و صلح، به این نتیجه میرسد که زندگیاش پر از غم و درد است و انتظار بهبود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر دل من نتپد، به خاطر این نیست که در آرامش هستم، بلکه به این دلیل است که تنگی و فشار زندگی جایی برای تپش دل نمیگذارد.
هوش مصنوعی: به خاطر بیغم بودنم، چهرهام رنگی ندارد و از ناتوانی، قدرت پرواز کردن را هم از دست دادهام.
هوش مصنوعی: از دست آینه، موهای سبز تبدیل به سفید شدهاند و هنوز نشانهای از امید در دل وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، قدم گذاشتن روی خار و گل هیچ تفاوتی ندارد؛ چرا که خطرناکتر از دیدن در پیشرو، کسانی هستند که قصد دارند به ما آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: سخن و گفتار به دلیل انتقاد و هجمهی افراد بدخواه آسیب نخواهد دید، زیرا ارزش و اعتبار گوهر (وجود) آن چنان است که قابل ذرهای نگرانی نیست.
هوش مصنوعی: دل همانند یک سیاره فریاد میزند که اینجا جای مناسبی برای استراحت و آرامش نیست، چرا که همه چیز در هم ریخته و خراب شده است.
هوش مصنوعی: نفس برای فرار کردن آماده میشود، وگرنه عادت آن آرامش و خوشگذرانیدن نیست.
هوش مصنوعی: به من نمیدانند که چرا زندگیام زیبا نیست و برغم زیباییها، درهای خوشبختی به رویم بسته است. مثل کسی که خوابش سنگین است و نمیتواند از خواب بیدار شود، من هم قادر به استفاده از این زیباییها نیستم.
هوش مصنوعی: از نامه صلح، فقط آه و ناله برمیآید، چون نامهای که در آن الف و آه باشد، قابل پاره کردن نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبان طعنه ما کوته از بریدن نیست
علاج شکوه عاشق به جز شنیدن نیست
ز بس که گشتهام از درد انتظار ضعیف
نگاه را به رخت قوت رسیدن نیست
چنان که خانه زندانیان فرود آید
[...]
ز ضعف تن مژهام را به هم رسیدن نیست
نبستن مژه از مرده بهر دیدن نیست
خوشم به سنگدلیهای او که درد مرا
دل ار نه سنگ بود، طاقت شنیدن نیست
مرا جفای تو پابستهتر کند، آری
[...]
در آبگیر، سحرگاه بط به ماهی گفت
که روز گشت و شنا کردن و جهیدن نیست
بساط حلقه و دامست یکسر این صحرا
چنین بساط، دگر جای آرمیدن نیست
ترا همیشه ازین نکته با خبر کردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.