گنجور

 
نظیری نیشابوری

بر قفا چشمت نمی افتد چو این در واشود

آن زمان درگاه بشناسی که صدرت جا شود

آن که او در کلبه احزان پسر گم کرد یافت

تو که چیزی گم نکردی از کجا پیدا شود

دوست دارد از غریبان ناله بیچارگی

عشق می خواهد که کشتی غرق در دریا شود

هرکه می خواهد که منشور خراباتش دهند

باید اول خانمان برهم زن و رسوا شود

زو همه خوبی زما زشتی همانا لایق است

پرده ما بسته ماند پرده او واشود

شد بهار عمر و ناپخته است انگورم هنوز

نیست معلومم که آخر سرکه یا صهبا شود

عمره آن کو برآرم، پایم ار آید به کار

حلقه آن دربگیرم دستم ار گیرا شود

کم «نظیری » راست بر جایی نظر افگنده ام

وای اگر روز جزا چشم و دلم گویا شود

 
 
 
منوچهری

هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش

در سخا گر قطره‌ای باشد چو صد دریا شود

آن نمی‌بینی که در باغ و چمن از خارها

در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود

قطران تبریزی

چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود

زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود

نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود

آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود

هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو

[...]

امیرخسرو دهلوی

از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود

جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود

من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او

صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود

ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو

[...]

سلمان ساوجی

گرز خورشید جمالت ذره‌ای پیدا شود

هر دو عالم در هوایش، ذره‌سان دروا شود

شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی

افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود

عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
کمال خجندی

گر دلم در زلف پنهان کرده‌ای پیدا شود

مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود

ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی

چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود

ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه