گنجور

 
صائب تبریزی

خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش ؟

یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش

این چه لطف است که برخود چونظر اندازد

یوسفستان شود ازپرتو عارض بدنش

آتشین لعل لب یار فروغی دارد

که سخن همچو گهر آب شود در دهنش

یوسفی را که من ازخیل نظر بازانم

پرده دیده یعقوب بود پیرهنش

داغ عشق از دل افسرده اغیار مجو

این سهیلی است که باشد دل خونین یمنش

یکی ازجمله خونابه کشان است سهیل

دلبری را که منم واله سیب ذقنش

هرگز ازسیلی اخوان نرود بریوسف

آنچه از سبزه خط رفت به برگ سمنش

چشم روزن ز شکرخواب نگردد بیدار

درحریمی که بخندد لب شکرشکنش

گرچه در بسته به یک کس نگذارند بهشت

چه بهشتی است گذارند حریفان به منش

صائب آن لب به خموشی جگر عالم سوخت

تاچه باشد نمک خنده و شور سخنش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟

سخن قند، مگو با لب شکر شکنش

گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف

هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش

ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را

[...]

خواجوی کرمانی

آنک جز نام نیابند نشان از دهنش

بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش

راستی را که شنیدست بدینسان سروی

که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش

هر که در چین سر زلف بتان آویزد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
کمال خجندی

دال زلف و الف قامت و بیم دهنش

هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش

نتوانست نبا را ز میانش پوشید

آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش

با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال

[...]

حافظ

یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش

می‌سپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش

گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور

دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش

گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا

[...]

اهلی شیرازی

ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش

دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش

چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا

هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش

دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه