زگریه آینه هر دلی که روشن شد
چو اشک، مردمک حلقه های شیون شد
چراغ روز بود آفتاب در نظرش
ز سرمه دل شب دیده ای که روشن شد
هزار آه شود گر ز دل کشم یک آه
مرا که خانه چو مجمر تمام روزن شد
مشو ز هم گهران دور تا رسی به کمال
که دانه از اثر اتفاق خرمن شد
کشید پنجه خونین شفق به رخسارش
چو صبح هر که درین عهد پاکدامن شد
مرا که مرکز پرگار حیرتم چون خال
ازین چه سود که آن کنج لب نشیمن شد
به من زبان ملامت چه می تواند کرد
که پوست بر تنم از زخم تیر جوشن شد
چه نسبت است به منصور سوز عشق مرا
ز گرمی نفسم دار نخل ایمن شد
ز بار دل سر زلف تو شوختر گردید
شکست شهپر پرواز این فلاخن شد
گرفت از جگر گرم ما نفس صائب
چراغ هر که درین روزگار روشن شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و شعور شخصی خود درباره عشق و اندوه میپردازد. او از دلنگرانیهایی که عشق برایش به همراه دارد صحبت میکند و به تصویر کشیدن زوال و زیباییهای عشق میپردازد. شاعر همچنین به تضادهایی که در زندگی وجود دارد اشاره میکند، مثل روشنایی و تاریکی، قوت و ضعف. در نهایت، او از زخمهای دل و تأثیر عشق بر روح خود میگوید و به جستجوی کمال و زیبایی در این مسیر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که دل کسی با گریه و اشک روشن میشود، مانند مردمک چشمی که در اثر اندوه و شیون بزرگ میشود، حالت و هیبت آن دل نیز دچار تغییر و تحول میشود.
هوش مصنوعی: در روز روشن، آفتاب در نظر او مانند شب پر از دلزدگی و غم، به وضوح و روشنی دیده میشود.
هوش مصنوعی: اگر هزاران آه از دل بکشم، فقط یک آه من ارزش دارد، زیرا خانهام مانند کورهای شده که تمام روزنهها مسدود است.
هوش مصنوعی: از دوری از همسالان و همدلان خود دوری نکن تا به کمال برسی، زیرا دانهای که در زیر خوشه خرمن قرار دارد، به خاطر ارتباط و هم نشینی با دیگر دانهها به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: شفق با رنگ خونین خود بر چهرهاش کشیده شده است، همانگونه که صبح به وجود میآید. هرکسی که در این زمان پاکدامن باشد، تابش روحانی را در خود حس میکند.
هوش مصنوعی: من که در مرکز حیرت و سردرگمی خودم قرار دارم، چه فایدهای دارد که به حاشیه زندگی بپردازم، در حالی که در اینجا، گوشهای از لب نشیمن برایم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: به من چه فرقی میکند که دیگران مرا سرزنش کنند، در حالی که من به قدری از درد و زخمهای گذشته رنج بردهام که دیگر نمیتواند به من آسیب بیشتری بزند.
هوش مصنوعی: منصوری که در اینجا صحبتش میشود به سوز و عشق من هیچ ربطی ندارد، چرا که حرارت نفس من سبب شده تا نخل ایمن و محفوظ بماند.
هوش مصنوعی: باری که بر دل من سنگینی میکند، به خاطر زیبایی و شوخی زلف تو بیشتر شده است. پرواز من با این حالتی که دارم، به خاطر عشق و شوقی که به تو دارم، آسیب دیده و سخت شده است.
هوش مصنوعی: نفس صائب، که از دل گرم ما سرچشمه میگیرد، روشنایی بخش کسانی است که در این زمانه به درک و بصیرت دست یافتهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خاطرم گلهای گشت و دوست دشمن شد
دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد
چو خانه سر کشتست عهد را بنیاد
ز هر طرف که نسیمی وزید روزن شد
مرنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت
[...]
بیا که بیتو سیاهی ز چشم روشن شد
ز گریه دیده ما همچو چشم روزن شد
جدا ز لعل لبت جام ماتمی دارد
زدم چو بر لبش انگشت گرم شیون شد
برای سوختن آماده ام چنانکه کسی
[...]
ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد
ز عارض تو چراغ بهار روشن شد
چراغ گل که از وچشم باغ روشن بود
ز شرم روی تو پنهان به زیر دامن شد
مرا پریدن چشم است نامه اعمال
[...]
دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟
که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد
ز دیده خون دلم باز عزم دامن کرد
چراغ دیده من مرده بود روشن شد
به کلبهام که دگر فال روشنایی زد؟
[...]
دلم شبی که خیال ترا نشیمن شد
چو آفتاب مرا داغ سینه روشن شد
کدام شمع کند خانه روشنم بیتو!
مرا که پرتو خورشید دود روزن شد
به منع گریه به چشم تر آستین چه نهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.