نمی خواهم نقاب از صورت احوال من افتد
که در جمعیت دلها خلل از حال من افتد
مرا بی حاصلی برده است از یاد چمن پیرا
مگر ابری به فکر سبزه پامال من افتد
سپهر از خرده بینی می شمارد دانه روزی
ز پیچ و تاب غیرت گر گره در بال من افتد
درین گلزار هر کس را چو ابر از خاک بردارم
زهر برگی زبانی گردد و دنبال من افتد
توانم حلقه ها در گوش کردن سرفرازان را
سر زلف تو گر در پنجه اقبال من افتد
ز سیلاب می گلرنگ عالم می شود ویران
ز ساقی عکس اگر در جام مالامال من افتد
به آن گرمی کف افسوس را بر یکدگر سایم
که آتش در سواد نامه اعمال من افتد
ندارد عقل مهدی در خور کوه شکوه من
مگر سیمرغ عشق او به فکر زال من افتد
ز وحشت می زنم بر کوچه دیوانگی صائب
بغیر از سنگ طفلان هر که در دنبال من افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان احساس ناامیدی و یأس او نسبت به زندگی و عشق میپردازد. او نمیخواهد که دیگران از حال درونش باخبر شوند، زیرا این ممکن است باعث ایجاد اختلال در روابطشان شود. او به یاد آورده که چگونه بیحاصلی و ناامیدی او را از طبیعت و زیباییهای زندگی دور کرده است. شاعر در اینجا به تلاطمهای روحی و اجتماعی اشاره میکند و از این میگوید که حتی کوچکترین وقایع هم میتواند تأثیر عمیقی بر او بگذارد. او به نوعی تلاش میکند تا با محبت و عشق، مشکلات و سختیها را پشت سر بگذارد، ولی در عین حال حس میکند که این امور از دستش خارج شده و تنها به سوی دیوانگی میروید. بهطور کلی، این شعر بازتابی از اندوه و کشمکشهای روحی شاعر است.
هوش مصنوعی: نمیخواهم که آنچه در دل دارم به جلوه برود، چرا که ظاهر شدن حالم ممکن است باعث اختلال در ارتباطات عاطفیام با دیگران شود.
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر حسرت و دلتنگی است. گوینده از اینکه فراموش شده و از زیباییهای طبیعت دور افتاده، احساس ناراحتی میکند. به نوعی اشاره دارد که تنها زمانی ممکن است یادش به خیر بیفتد، که شرایط یا اتفاقی خاص، مانند بارش باران، او را به یاد زندگی و سرسبزی بیندازد.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر دیدگاه تنگنظرانهاش، روزها را مانند دانههایی میشمارد. اگر گرهی در پرهای من بیفتد، از شدت غیرت و زیباییام است.
هوش مصنوعی: در این باغ، هر فردی را که مانند ابری از زمین بردارم، به او میگویم که هر برگ از او زبانی میشود و به دنبال من میآید.
هوش مصنوعی: اگر روزی شانس به من روی بیاورد، میتوانم حلقههایی را که در گوش سرفرازان وجود دارد، به عنوان نشانهای از زیبایی و جذابیت موهای تو بپوشم.
هوش مصنوعی: اگر جرعهای از نوشیدنی رنگین دنیا در جام پر از شراب من بیفتد، سیلابی از آن بهوجود میآید که همهچیز را ویران میکند.
هوش مصنوعی: من به گرمی دستهایم بر روی یکدیگر میکشم و میکوشم که شاید این احساس، آتش گناهانی را که در سواد نامه اعمالم نوشته شده است، خاموش کند.
هوش مصنوعی: عقل مهدی نمیتواند به عظمت من توجه کند، مگر اینکه پرندهای به نام سیمرغ که نماد عشق اوست، به یاد زال من بیفتد.
هوش مصنوعی: به خاطر ترسم، در کوچههای دیوانگی به شدت میکوبم. هیچکس جز بچهها که با سنگهایشان به دنبال من هستند، جرات نزدیک شدن به من را ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من آن صیدم که هرکس را نظر بر حال من افتد
ز بس زخم دلم کاریست در دنبال من افتد
شکارت خوش برآید چون که از منزل برون آیی
نگاهت جانب مرغ همایون فال من افتد
نیم مرغی که بس دشوار باشد صید من کردن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.