در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها صائب مصرع یا بیتی از اوحدی را عیناً نقل قول کرده است:
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۳ :: اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۰
صائب (بیت ۱۲): جواب آن غزل است این که اوحدی فرمود - مراد دشمن و تشویش دوستان چه دهی؟
اوحدی (بیت ۷): اگر نه همچو فلک تند خوی و بد مهری - مراد دشمن و تشویق دوستان چه دهی؟
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۸:که میآید به سر وقت دل ما جز پریشانی؟ - که میپرسد بغیر از سیل، راه منزل ما را؟
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۹:ندارد مزرع ما حاصلی غیر از تهیدستی - توان در چشم موری کرد خرمن حاصل ما را
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۸۴:بنه بر طاق نسیان زهد را چون شیشهٔ خالی - درین موسم که سنگ از لاله جام آورد مستان را
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۹۹:مَرا، از صافیِ مَشرَب، زِ خود دانند، هر قومی - که: هر ظرفی، به رنگِ خود بَرآرد، آبِ روشن را
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۵:مه نو مینماید گوشهٔ ابرو، تو هم ساقی - چو گردون بر سر چنگ آر آن جام هلالی را
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۳۹:به امّیدی که چون بادِ بهار از دَر دَرون آیی - چو گُل، در دستِ خود داریم، نقدِ زندگانی را
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۴۰:شود آسان، دل از جان برگرفتن، در کُهنسالی - که در فصلِ خزان، برگ، از هوا گیرد، جدایی را
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۲۴۱:سزای توست چون گل گریهٔ تلخ پشیمانی - که گفت ای غنچهٔ غافل، دهن پیش صبا بگشا؟
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۲:دو روزی نیست افزون عمر ایام برومندی - مشو غافل ز حال تلخکامان تا ثمر داری
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۸۵:چنان از موج رحمت شد زمین و آسمان خالی - که دریای سراب و ابر تصویرست پنداری
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۳۹:مشو از نالهٔ افسوس غافل چون جرس، باری - اگر از کاروان همچون خبر بیرون نمیآیی
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۵۴۰:چنان در خانهٔ آیینه محو دیدن خویشی - که گر عالم شود زیر و زبر بیرون نمیآیی
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴۴:تو آن هوش از کجا داری که از خود بی خبر گردی؟ - همان بهتر که خرج این جهان مختصر گردی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۶:ز لعلش بوسهای جستم، بگفت: آری، بگفتم: کی - بگفت: ای عاشق سرگشته، صبرت نیست هم در پی؟
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۸۵:دَه دَر شود گشاده، شود بسته چون دَری - انگشت، تَرجُمانِ زبان است، لال را
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - وله روحه الله روحه:ای رنج ناکشیده، که میراث میخوری - بنگر که: کیستی تو و مال که میبری؟
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۷۶:آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا - نظر از جمع به شمع است چو پروانه مرا
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹:آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا - نظر از جمع به شمع است چو پروانه مرا
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰:می پرد چشم به خال لب جانانه مرا - حرص چون دام فزون می شود از دانه مرا
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:به خرابات برید از در این خانه مرا - که دگر یاد شراب آمد و پیمانه مرا
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۳۳۱:از بهارِ نوجوانی، آنچه برجا مانده است - در بساطِ من، همین خوابِ گِرانِ غفلت است!
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۲۲:تشنه چشمان را ز نعمت سیر کردن مشکل است - دشت اگر دریا شود، ریگ روان سیراب نیست
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۲۶:سینه صافان را غباری گر بود بر چهره است - در درون خانهٔ آیینه راه گرد نیست
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۵:گرچه نی زرد و ضعیف و لاغر و بی دست و پاست - چون عصای موسوی در خوردن غم اژدهاست
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۶:هر که پیوندد به اهل حق ز مردان خداست - آهن پیوسته با آهن ربا، آهن رباست
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۷:دیده های پاک را با حسن، کشتی آشناست - شبنم روشن گهر در گلستان فرمانرواست
صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع):خاکیان را از فلک امید آسایش خطاست - آسمان با این جلالت گوی چوگان قضاست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳:مدتی شد تا دل ما صورت آن سرو راست - دوست میدارد، ولیکن زهرهٔ گفتن کراست؟
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۳۴:از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است - تا شیشهام تهی شده، پیمانه پر شده است
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۲۳:از عمر رفته حاصل من آه حسرت است - جز زنگ از شمردن این زر به دست نیست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:آمد نسیم گل به دمیدن ز چپ و راست - ساقی، می شبانه بیاور، که روز ماست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:پیراهن ار ز یاسمن و گل کند رواست - آن سرو لاله چهره، که در غنچهٔ قباست
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - وله فیالطامات:ای دل، تویی و من، بنشین کژ، بگوی راست - تا ز آفرینش تو جهان آفرین چه خواست؟
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - فیمنقبت امیرالمؤمنین حسین بن علی بن ابیطالب رضیالله عنهما:این آسمان صدق و درو اختر صفاست؟ - یا روضهٔ مقدس فرزند مصطفاست؟
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۴۷۵:مرا ز پیر خرابات نکتهای یادست - که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۶:مرا ز پیر خرابات این سخن یادست - که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۷:مرا ز پیر خرابات نکته ای یادست - که غیر عالم آب آنچه هست بر بادست
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱۸:زبان شانه درازست بر سر عالم - به این که خدمت زلف تو حق شمشادست
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - وله روحالله روحه:مباش بندهٔ آن کز غم تو آزادست - غمش مخور، که به غم خوردن تو دلشادست
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۸۵:مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد - غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۲:کوه را چون ابر، حکم او به رفتار آورد - ریگ را چون سبحه، ذکر او به گفتار آورد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۸۳:مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد - غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:عشق بیعلت ترنج دوستی بار آورد - گر به علت عشق ورزی رنج و تیمار آورد
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۵۷:رنگ من کرده به بال وپر عنقا پرواز - نیست ممکن که به چندین بط می آید باز
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۹:رنگ من کرده به بال و پر عنقا پرواز - نیست ممکن که به چندین بط می آید باز
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶:من بدین خواری و این غربت از آن راه دراز - به تمنای تو افتادهام، ای شمع طراز
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۷۲:ای شاخ گل، به صحبت بلبل سری بکش - بسیار بر رضای دل باغبان مباش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:عشرت بهار کن، که شود روزگار خوش - میدر بهار خور، که بود بی غبار و غش
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۰۰۱:کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش - تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۲:کاش میدیدی به چشم عاشقان رخسار خویش - تا دریغ از چشم خود میداشتی دیدار خویش
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۳:برگ عیش من بود رنگینی افکار خویش - از تماشای بهشتم فارغ از گلزار خویش
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱۴:زیر یک پیراهن از یکرنگیم با یار خویش - بوی یوسف میکشم از چشم چون دستار خویش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:دشمن بیحاصلم را شرم باد از کار خویش - تا چرا این خستهدل را دور کرد از یار خویش؟
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۰۸:عالم بیخبری بود بهشت آبادم - تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۳:عالم بیخبری بود بهشت آبادم - تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۱۴:بیخودی داشت ز فکرِ دو جهان آزادم - تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم - خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۸۱:از بس نشان دوری این ره شنیدهام - انجام را تصورِ آغاز میکنم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶:گر درد سر نباشدت، ای باد صبحدم - روزی به دستگیری ما رنجه کن قدم
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۳۵۱:به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من - به یک شبنم نشست از جوش، خون لاله زار من
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۳۱:سبک جولانتر از برق است حسن لاله زار من - به یک خمیازه گل می شود آخر بهار من
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۳۲:به یک خمیازه گل طی شد ایام بهار من - به یک شبنم نشست از جوش خون لاله زار من
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۵:سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من - که فتحالباب هجرانست و تحویل نگار من
-
صائب » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۴۵۳:بیگانگی ز حد رفت، ساقی می صفاده - ما را ز خویش بستان، خود را دمی به ما ده
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴۱:بیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده - ما را ز خویش بستان خود را دمی به ما ده
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۰:عارف چو بحر باید: لب خشک و رخ گشاده - بر جای خود چو بحری جوشان و ایستاده
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:تر نسازد گریه های ابر نیسانی مرا - جوهر دیگر بود در گوهرافشانی مرا
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:نیست بر خاطر غباری از پریشانی مرا - جامه فتح است چون شمشیر عریانی مرا
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:آخر ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا - در فراق خویشتن چندین چه رنجانی مرا؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷:گو نباشد شمع بر خاک این به خون آغشته را - نور می بارد ز سیما این چراغ کشته را
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟ - راز سر گردان عاشق پیشهٔ غم کشته را؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴:مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان - که از دریای گوهر، بهره خاشاک است ساحل را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:معلم نیست حاجت در تپیدن کشته دل را - که خون رقص روانی می دهد تعلیم بسمل را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را؟ - که گلبانگ رحیل افسانه خواب است غافل را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:به دنیای دنی بگذار جسم پای در گل را - که نتوان راست گردانیدن این دیوار مایل را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۸:مهیا در دل تنگ است برگ عیش بلبل را - ز خود طرف کلاه غنچه بیرون آورد گل را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹:نکرد از ناله شبخیز با خود گرمخون گل را - نشد روشن چراغ از شعله آواز بلبل را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:اگر آزاده ای بگذار اسباب تجمل را - که بی برگی به سامان می کند کار توکل را
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:اگر یک سو کنی زان رخ سر زلف چو سنبل را - ز روی لاله رنگ خود خجالتها دهی گل را
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳:ندارد حاجت مشاطه روی گلعذار ما - پر طاوس مستغنی است از نقش و نگار ما
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸:تو مشغولی به حسن خود، چه غم داری ز کار ما؟ - که هجرانت چه میسازد همی با روزگار ما؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲:تا دل از روی تو شد مطلع انوار مرا - چشم خورشید شود خیره ز رخسار مرا
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳:برسانید به خاک قدم یار مرا - که رسانید به جان این دل بیمار مرا
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:به خرابات گرو شد سر و دستار مرا - طلبم کن ز خرابات و به دست آر مرا
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۳:از باده چون کند عرق آلود ماه را - در چشم آفتاب بسوزد نگاه را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:رویت ز هاله حلقه کند نام ماه را - دلسرد از آفتاب کند صبحگاه را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۵:طاعت کند سرشک ندامت گناه را - ریزش سفید می کند ابر سیاه را
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۶:رفتم ز راه دل خس و خار گناه را - کردم به آه همچو کف دست راه را
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:چون کژ کنی به شیوه به سر بر کلاه را - زلف و رخ تو طیره کند مشک و ماه را
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۴:ای حسن پردهسوز تو برق نقابها - روی عرقفشان تو سیل حجابها
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵:ای نرگس تو فتنه و در فتنه خوابها - زلف تو حلقهحلقه و در حلقه تابها
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۵:وقت است جوش باده زند لاله زارها - میگون شود ز لاله لب جویبارها
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:باد سهند بین که : برین مرغزارها - چون میکند ز نرگس و لاله نگارها؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۸:آن کس که داد پیوند با کاه کهربا را - خواهد به هم رسانید جانهای آشنا را
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا - گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۹:خانه از خویش تهی کن که ز نظاره آب - پرده چشم حباب است همان چشم حباب
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۰:دیده از خط بدیع آب دهید ای احباب - که عجب نقش بدیعی زده دوران بر آب
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۱:نکند باده شب، سوختگان را سیراب - تشنه در خواب شود تشنه تر از خوردن آب
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۸:عمر را پاس نفس باز ندارد ز شتاب - نتوان زد به گره آب روان را ز حباب
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۹:چه خیال است کند مست ترا باده ناب - مستی چشم ترا آب خمارست شراب
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۰:روز در جام می آویز که در شب می ناب - همچو آبی است که لب تشنه بنوشد در خواب
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰:نوبهارست و دل پر هوس و بادهٔ ناب - حبذا روی نگار و لب کشت و سر آب
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۲:آمد سحر به خانه من یار، بی حجاب - امروز از کدام طرف سر زد آفتاب؟
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۳:از اشک بلبل است رگ تلخی گلاب - نادان کند حواله ز غفلت به آفتاب
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۴:ای خوشه چین سنبل زلف تو مشک ناب - شبنم گدای گلشن حسن تو آفتاب
صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت رضا(ع):عقل ضعیف خویش نگه دار از شراب - در زیر بال موج منه بیضه حجاب
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:هر بامداد روی تو دیدن چو آفتاب - ما را رسد، که بیتو ندیدیم روی خواب
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - وله روح الله روحه:آن نفس را، که ناطقه گویند، بازیاب - تا روشنت شود سخن گنج در خراب
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۱:تا به کی در پرده باشد نیک و بد، ساغر کجاست؟ - دل ز دعوی شد سیاه آیینه محشر کجاست؟
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:باز مخمورم، کجا شد ساقی؟ آن ساغر کجاست؟ - تشنگان عشق را آن آب چون آذر کجاست؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۷:غم از دل می زداید چون صباح عید رخسارت - نماز عید واجب می کند بر خلق دیدارت
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:نیامد وقت آن کز من بخواهی عذر آزارت؟ - دلم را شربتی سازی ز لعل چاشنی دارت؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۴:به بهشتی نتوان رفت که رضوانی هست - ننهم پای در آن خانه که دربانی هست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:هر کرا با تو نه پیوندی و پیمانی هست - نتوان گفت که در قالب او جانی هست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۷:به آبداری لعل تو هیچ گوهر نیست - به این صفا، گهری در ضمیر کوثر نیست
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۵۳:چه شد که مجلس ما را ز شمع زیور نیست - بیاض گردن مینا ز صبح کمتر نیست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:چه دستها، که ز دست غم تو بر سر نیست؟ - چه دیدها؟ که ز نادیدنت به خون تر نیست؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶۴:کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟ - خونی که می خوریم زیاد از دهان ماست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰:تا زندهایم، یاد لبش بر زبان ماست - ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۰:شاهنشهی است عشق که عالم گدای اوست - برخاست هر که از سر عالم لوای اوست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:آن بت وفا نکرد، که دل در وفای اوست - و آن یار سر کشید که تن خاک پای اوست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱۶:چندین جمال هست نهان در جلال دوست - خوشتر ز گوشوار بود گوشمال دوست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست - بر بوی دانها که بدیدم ز خال دوست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۱:نابسته رخنه نظر از هر عیان که هست - از پرده جلوه گر نشود هر نهان که هست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:پیداست حال مردم رند، آن چنان که هست - خرم دلی که فاش کند هر نهان که هست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۴:دردست، صبح شیب، می خوشگوار چیست؟ - در پیری این سیاه درون این نگار چیست؟
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - وله فیطلب الحقایق:این چرخ گرد گرد کواکب نگار چیست؟ - وین اختر ستیزه گر کینه کار چیست؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۲:این بنای عالم خاک از شکست نیست - پستی عمارتی است که آن را نشست نیست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:ای مدعی، دلت گر ازین باده مست نیست - در عیب ما مرو، که ترا حق به دست نیست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۰:چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست - تهمت چه می نهی که در فیض باز نیست
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۱:حسن ترا که ناز به اهل نیاز نیست - این ناز دیگرست که پروای ناز نیست
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۴۰:عمر عزیز قابل سوز و گداز نیست - این رشته را مسوز که چندان دراز نیست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:ای آنکه پیشهٔ تو به جز کبر و ناز نیست - چون قامت تو سرو سهی سرفراز نیست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۶:گوهر حریف سختی سنگ جدال نیست - با ناقصان ستیزه نمودن کمال نیست
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۷:از پیچ و تاب جسم، روان را ملال نیست - در ساز، نغمه را خبر از گوشمال نیست
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۸:دیوانه را ز حلقه طفلان ملال نیست - هر جا جمال هست غمی از جلال نیست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:هم خانهایم، روی گرفتن حلال نیست - ناگفته پرسشی، که سخن را مجال نیست
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - وله ایضا نورالله قبره:مستان خواب را خبری از وصال نیست - دلمرده را سماع نباشد چو حال نیست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰۱:دل رفته رفته رنگ لب لعل او گرفت - زین باده، رنگ کوه بدخشان سبو گرفت
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰:چندان نظر تمام، که دل نقش او گرفت - از وی نظر بدوز چو دل را فرو گرفت
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۶:تا نافه زلف مجلس آراست - آهوی حواس، دشت پیماست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹:آن زخم، که از تو بر دل ماست - مشنو که: به مرهمی توان کاست
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۷:از ملامت عاقبت مجنون بیابان گیر شد - از زبان خلق پنهان در دهان شیر شد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۸:جذبه شوق تو هر کس را گریبان گیر شد - هر سر مو بر تنش در قطع ره شمشیر شد
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۹۷:تا دل از زلفش جدایی کرد از جان سیر شد - نافه تا افتاد دور از ناف آهو پیر شد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:دل اسیر حلقهٔ آن زلف چون زنحیر شد - تن ز استیلای هجر آن پریرخ پیر شد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۶:از نظر یک دم که آن شکل و شمایل میرود - حاصل دریا و کان از دیده و دل میرود
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:آن فروغ دیده و آن راحت دل میرود - رخت بردارید، همراهان، که محمل میرود
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳۴:زدین ناقصم از سبحه استغفار برخیزد - زننگ کفر من مو بر تن زنار برخیزد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶:اگر جان را حجاب تن ز پیش کار برخیزد - ز خواب هجر چشم دل به روی یار برخیزد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸۴:گریبان چاکی عشاق از ذوق فنا باشد - الف در سینه گندم زشوق آسیا باشد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:نمیبینم بت خود را، نمیدانم کجا باشد؟ - دلم آرام چون گیرد؟ که جان از وی جدا باشد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۱:اگر جان دربهای می دهی بر می ستم باشد - که در میزان ماه مصر گوهر سنگ کم باشد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۲:دمی کز روی آگاهی بود تیغ دودم باشد - به دنیا هر که پشت پا زند صاحب قدم باشد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳:گدایی را که دل در بند یار محتشم باشد - دلش همخوابهٔ اندوه و جانش جفت غم باشد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸۳:به بی برگی قناعت می کنم تا نوبهار آید - به زخم خار دارم صبر تا گل در کنار آید
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰:برین دل هر دم از هجر تو دیگر گونه خار آید - ولی امید میدارم که روزی گل به بار آید
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۵:غم عالم به دل از دیده خونبار میآید - به این گلشن خزان از رخنه دیوار میآید
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹۶:دل از مژگان خوابآلود در زنهار میآید - بلای جان بود تیغی که لنگردار میآید
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:سحر گه چون نسیم زلف آن دلدار میآید - درخت شوقم از برگش به برگ و بار میآید
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹۰:بر ز نخدان تو هرکس که نگاه اندازد - گر بود خضر، دل خویش به چاه اندازد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:چون گره بر سر آن زلف دو تاه اندازد - مشک را خوارتر از خاک به راه اندازد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳۰:اگر آن غمزه خونریز مصور میشد - آب آیینه چو شمشیر به جوهر میشد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:به من از دولت وصل تو مقرر میشد - کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۶:ساقی از جامی اگر خاطر ما شاد کند - به ازان است که صد میکده آباد کند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:چون ز بغداد و لب دجله دلم یاد کند - دامنم را چو لب دجلهٔ بغداد کند
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳۷:رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند - هیچ کس غنچه پیکان به نفس وا نکند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند - که جفای تو مرا دیده چو دریا نکند
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱۷:بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید - با نفس سوختگی سرمه به آواز آید
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:هر که مشغول تو گشت از دگران باز آید - وانکه در پای تو افتاد سرافراز آید
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱۸:بی خبر از در من یار مگر باز آید - ور نه آن صبر که دارد که خبر باز آید؟
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:هر کرا چون تو پریزاده ز در باز آید - به سرش سایهٔ اقبال و ظفر باز آید
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۸:خوشا کسی که دل خود به چشم مست تو داد - ز سر گذشت و به دنبال این بلا افتاد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵۹:بر آن سرم که بشویم ز دیده نقش سواد - چه فتنه ها که مرا زین شب سیاه نزاد!
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - وله علیه الرحمه:نگفتمت که: منه دل برین خراب آباد؟ - که بر کف تو نخواهد شد این خراب آباد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۲:گلی که از عرق شرم دیده بان دارد - خط امان ز شبیخون بلبلان دارد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳۳:کناره گرد خطرهای بیکران دارد - میانه رو ز دو جانب نگاهبان دارد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:دلی، که میل به دیدار دوستان دارد - فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۲:به خاک دیر جبینی که آشنا باشد - اگر به کعبه رود روی بر قفا باشد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵۳:خوش است حس که در پرده حیا باشد - که بدنماست پریزاد خودنماباشد
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۶۱:مس وجود مرا درد کیمیا باشد - طلای بی غش من درد بی دوا باشد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:دلی که با سر زلف تو آشنا باشد - گمان مبر که ز خاک درت جدا باشد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۱۰:سمنبران که به لب آبدار چون گهرند - به چهره از جگر عاشقان برشته ترند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:تو آفتابی و خلقت چو سایه بر اثرند - کز آستان تو چون سایه در نمیگذرند
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۲:جمال را نگه تلخ او جلال کند - حرام را لب میگون او حلال کند
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳۳:اجل چه کار به جانهای با کمال کند - چرا ملاحظه خورشید از زوال کند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟ - به نام من ز لبت بوسهای سؤال کند؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵۰:سپند خال لبت آتشین عذارانند - به خون تپیده لعل تو تاجدارانند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴:قلندران تهی سر کلاه دارانند - به ترک یار بگفتند و بردبارانند
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۹:پیش نسیم صبح گل آغوش باز کرد - از پاکدامنان نتوان احتراز کرد
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶۰:تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد - پا از گلیم خویش نبایددراز کرد
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد - دل را لبش ز تنگ شکر بینیاز کرد
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷۶:آرام را خرام تو آتش عنان کند - آیینه را حجاب تو آب روان کند
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند - راهی سبک بیار، که رطلم گران کند
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۵:دولت ز دستگیری مردم بپا بود - فانوس این چراغ ز دست دعابود
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳۶:دولت ز دستگیری مردم بپابود - فانوس این چراغ ز دست دعابود
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲:آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود - میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۱:آنجا که خنده لعل ترا پرده در شود - طوطی چو مغز پسته در شکر شود
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۲:دل چون کمال یافت سخن مختصر شود - لب وا نمی کند چو صدف پر گهر شود
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۳:از نور وحدت آن که دلش بهره ور شود - کی از هجوم ذره پریشان نظر شود
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۴:پهلوی چرب، دشمن روشن گهر شود - ماه تمام، دنبه گداز از نظر شود
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۲۳:در حفظ آن کسی که ز می بی خبر شود - هر برگ تاک، دست دعای دگر شود
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:گفتم: که: بیوصال تو ما را به سر شود - گر صبر صبر ماست عجب دارم ار شود
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - وله فی النصیحه:روزی قرار و قاعدهٔ ما دگر شود - وین باد و بارنامه ز سرها بدر شود
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹۳:پایندگی به زور میسر نمیشود - آب خضر نصیب سکندر نمیشود
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹۴:بیصحبت تو عیش میسر نمیشود - رغبت به بوسه لب ساغر نمیشود
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:کو دیدهای که بیتو به خون تر نمیشود؟ - یا رخ که از فراق تو چون زر نمیشود؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱۷:تا بوسه ای به من ز لب دلستان رسید - جانم به لب رسید ولب من به جان رسید
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶:دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید - دو دم به دل برآمد و آتش به جان رسید
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱۹:از بحر فیض قسمت دیگر به من رسید - بردند دیگران کف وعنبربه من رسید
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - فیالموعظة و تخلصه فیالنعت و المناقب:دوش از نسیم گل دم عنبر به من رسید - وز نافه بوی زلف پیمبر به من رسید
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵۲:طوفان گل و جوش بهارست ببینید - اکنون که جهان بر سر کارست ببینید
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷:ای مردم کور، این چه بهارست ببینید - گلبن نه و گلهاش ببارست ببینید
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷۵:از عشق یار نوخط دل زود می گشاید - فصل بهاراز دل زنگار می زداید
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:گفتی: ز عشق بازی کاری نمیگشاید - تدبیر ما چه باشد؟ کار آن چنان که باید
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۲:پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار - در سواری می رسد فیض نگین نامدار
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۳:آب گوهر از تهی چشمان نمی شوید غبار - نقش، جوی خشک باشد در عقیق آبدار
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۴:برد دستم رابیاض گردن جانان ز کار - دست را سازد بیاض خوش قلم بی اختیار
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۵:زخم را آماده شو چون شد مساعد روزگار - کزکجی بیش است عیب راستی در تیرمار
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۶:بیشتر گردد دل نازک ز غمخواران فگار - وای بر چشمی که از دستش بود بیماردار
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۷:مردمک را سیر کن در حلقه چشم نگار - گر ندیدی درمیان جرگه آهوی تتار
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۸:پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟ - یا شده است از ناف آهوی ختن مشک آشکار
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۵۹:می برد خواهی نخواهی دل زمردم خط یار - چشم بندی می کند در بردن دل این غبار
صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت رضا(ع):این حریم کیست کز جوش ملایک روزبار - نیست در وی پرتو خورشید را راه گذار
صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مرثیه شاه صفی:پادشاهی و جوانی سد راه او نشد - کرد چون ادهم ز ملک عالم فانی کنار
صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح شاه عباس دوم:ای زمان دلگشایت نوبهار روزگار - صبح نوروز از جبین بخت سبزت آشکار
صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در شکست یافتن داراشکوه از قلعه داران ایرانی قندهار:شکر کز اقبال روزافزون شاه تاجدار - آفتاب فتح طالع شد ز برج قندهار
صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در موعظه و تخلص به مدح نبی اکرم (ص):تا نگردیده است خورشید قیامت آشکار - مشت آبی زن به روی خود ز چشم اشکبار
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۶:از نمدپوشان زبان طعن را کوتاه دار - کز نمد سالم نمی آید برون دندان مار
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۷:گل گلاب از هرزه خندی شد درین نیلی حصار - خنده بیجاست برق گریه بی اختیار
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۴۸:شد فزون در دور خط کیفیت لبهای یار - نشائه می بخشد دو بالا، می چو گردد پشت دار
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۲:ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار - اختیار اولین یارست و کردیم اختیار
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱۶:عارف ز نه سپهر چو صرصر کند گذار - چون برق ازین سیاهی لشکر کند گذار
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - وله نورالله قبره:در پیرزن نگه کن و آن چرخ پرده گر - کز چرخ پیرزن کمی، ای چرخ پرده در
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۳۴:از زیر چشم در رخ مستور می نگر - مستور رابه دیده مستور می نگر
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵:ای دل، بیا و در رخ آن حور مینگر - بفگن حجاب ظلمت و در نور مینگر
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۳:مطرباچنگ را بکش به کنار - رگ این خشک مغز رابفشار
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:مگذر، ای ساربان، ز منزل یار - تا دمی در غمش بگریم زار
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - وله:سر پیوند ما ندارد یار - چون توان شد ز وصل برخوردار؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۶:درآ به زمزمه ای مطرب غزال پرداز - که تازیانهٔ شوق است شعلهٔ آواز
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸۷:دگر که را کنم از اهلِ درد محرمِ راز؟ - که رنگِ من به زبانِ شکسته شد غَمّاز
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:منم غریب دیار تو، ای غریبنواز - دمی به حال غریب دیار خود پرداز
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - وله رحمةالله علیه:میان کار فروبند و کار راه بساز - که کار سخت مخوفست و راه نیک دراز
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۱۳:بالا نکرده ساعد او راحیا هنوز - بیعت نکرده است به دستش حنا هنوز
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵:کام دلم نشد ز دهانت روا هنوز - و آن درد را که بود نکردم دوا هنوز
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۳:خضر راه حقیقت است مجاز - مکن این در به روی خویش فراز
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:صاحب روی خوب و زلف دراز - نه عجب گر به عشوه کوشد و ناز
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۵:درد پیری را جوانی می کند درمان و بس - آه کاین درمان نباشد در دکان هیچ کس
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲۶:می کنم سیرگل از چاک گریبان قفس - نبض گلشن را به دست آورده ام ازخاروخس
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس - هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۲:ز مستی در شکر خندست دایم لعل سیرابش - گریبان چاک دارد شیشه را زور می نابش
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲۳:یکی صد شد ز خط کیفیت چشم گرانخوابش - مگر خط می کند بیهوشدارو درمی نابش ؟
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:دمشق فتنه شد بغداد و توفان بلا آبش - به چشم من ز هجر آنکه بیما میبرد خوابش
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۳:من و عشقی که دست چرخ را چنبرکند زورش - گذارد درفلاخن کوه قاف عقل راشورش
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۳۴:شرابی را که چون پروانه گردد گرد سر طورش - نسازد پرده رنبوری انگور مستورش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۹:درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش - که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱۹:گرفت ازسرخم خشت پیر باده فروش - چراغ عیش برون آمد از ته سرپوش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:دو هفتهٔ دگر از بوی باد مشک فروش - شود چو باغ بهشت این زمین دیبا پوش
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۷:شوخی که جلوه گاه بود دیده منش - چون طفل اشک، روی توان دید درتنش
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۶:در بسته حجاب بود گرچه گلشنش - تکلیف بوسه است دهن غنچه کردنش
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۷:بر گردن است خون دو صد کشته چون منش - خون خوردن است بوسه گرفتن ز گردنش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴:گر دستها چو زلف در آرم به گردنش - کس را بدین قدر نتوان کرد سرزنش
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۵۸:خوش باد سال و ماه وشب وروز میفروش - کز یک پیاله برد زمن صبر و عقل وهوش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش - فردا طلب مرا به سر کوی میفروش
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶۶:چون ماهیان زفلس مده عرض مال خویش - محضر مکن درست به خون حلال خویش
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۸:ماهی که عرض می دهد از فلس، مال خویش - محضر کند درست به خون حلال خویش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲:با یار بیوفا نتوان گفت حال خویش - آن به که دم فرو کشم از قیل و قال خویش
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۱:از ترک مدعاست دل من به جای خویش - آسوده ام ز خاطر بی مدعای خویش
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۲:از جا نمی روم چو سپند از نوای خویش - آتش زنم به محفل و باشم به جای خویش
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۳:تا بی نشان کشم نفسی بر هوای خویش - چون گردباد محو کنم نقش پای خویش
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷۴:حسن توغافل است ز قدر و بهای خویش - آیینه راخبر نبود از صفای خویش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:گر بنگری در آینه روزی صفای خویش - ای بس که بیخبر بدوی در قفای خویش
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵:مردی به هوش بودم و خاطر بجای خویش - ناگاه در کمند تو رفتم به پای خویش
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹۵:ز موج لطف ،آن سیمین بنا گوش - مرا کرده است چون خط حلقه درگوش
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۱۰ - آگاه شدن معشوق از حال عاشق:چو بشنید این سخن، بر زاری او - بتندید از پریشان کاری او
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۲۰ - تمامی سخن:دگر نوبت، چو باد نوبهاری - به عاشق برد بوی دوستداری
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳۹:بدر از روشنی عاریه گردید هلال - کوته اندیش محال است کند فکر مال
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۹:هر که از لاغری انگشت نما شد چو هلال - چون مه بدر رسد زود به معراج کمال
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:که رساند به من شیفتهٔ مسکین حال؟ - خبری زان صنم ماهرخ مشکین خال
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۹:رخسار همچو ماه تو از عنبرین هلال - درگوش آفتاب کشد حلقه زوال
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳:گفتم: ز درد عشق تو گشتم چنین به حال - گفتا: منم دوای تو از درد من منال
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۶۲:چرخ است حلقه در دولتسرای دل - عرش است پرده حرم کبریای دل
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - وله طابالله ثراه:مردم نشسته فارغ و من در بلای دل - دل دردمند شد، ز که جویم دوای دل؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۵۹:حنظل افلاک شکر بار باشد صبحدم - شاخ خشک کهکشان پربار باشد صبحدم
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - وله فی فضیلة الصبح:چشم صاحب دولتان بیدار باشد صبحدم - عاشقان را نالهای زار باشد صبحدم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲۰:نبرد از سینه جام باده گلرنگ زنگارم - هلال منخسف شد صیقل از آیینه تارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵:سرم سودای او دارد، زهی سودا که من دارم! - از آن سر گشته میباشم که این سوداست در بارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶:گر او پیدا شود بر من به شیدایی کشد کارم - و گر من زو شوم پنهان به پیدایی کشد زارم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲۴:ز خوی نازک آن سیمبر چندان حذر دارم - که یاد سر کند دستی که با او در کمر دارم
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲۵:دل پر رخنه ای چون سبحه از صدر رهگذر دارم - درین یک مشت گل پوشیده چندین نیشتر دارم
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲۶:پریشان خاطری آماده از صد رهگذر دارد - صف آهی چو مژگان متصل پیش نظر دارم
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲۷:به دل زخم نمایانی چو پرگار از دو سر دارم - که یک پا در حضر پیوسته یک پا در سفر دارم
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲۸:به صورت گرچه بر رخسار مه رویان نظر دارم - ولی در عالم معنی نظر جای دگر دارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰:من از پیوستگان دل غریبی در سفر دارم - که بیاو آتش اندر جان و ناوک در جگر دارم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۷۱:نه امروز ست سودای جنون را ریشه درجانم - به چوب گل ادب کردی معلم در دبستانم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸:دلم زندان عشق توست و زندانی درو جانم - چو زندانی شدم،دیگر چه میخواهی؟ مرنجانم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:نبودم مرد این میدان و آورد او به میدانم - چو گویم کرد سرگردان و میبازد به چوگانم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳۳:چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟ - در سر افتاده چو خورشید هوای سفرم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱:همه کامیم برآید، چو در آیی ز درم - که مرید توام و نیست مراد دگرم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳۸:من که از داغ جنون ساغر سرشار کشم - خاک بر فرقم اگر منت دستار کشم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۷:عیب من نیست که در عشق تو تیمار کشم - بار بر گردن من چون تو نهی بار کشم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳۹:منم آن سیل که دریا نکند خاموشم - کوه را کشتی طوفان زده سازد جوشم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹:دست عشقت قدحی داد و ببرد از هوشم - خم می گو: سر خود گیر، که من در جوشم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۳:به جرم این که متاع هنر بود بارم - یکی ز گرد کسادی خوران بازارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴:درون خود نپسندم که از تو باز آرم - بدین قدر که: تو بیرون کنی به آزارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷:منازل سفرت پیش دیده میآرم - اگر چه هیچ به منزل نمیرسد بارم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۴:گمان مبر که بغیر از تو آشنا دارم - بجز تو ره به کجا می برم که را دارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹:گمان مبر که ز مهر تو دست وادارم - که گر چه خاک زمینم کنی، هوا دارم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۱۹:چگونه درد خود از مردمان نهان دارم - که از شکستگی رنگ ترجمان دارم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۱:ز داغ و درد تو بر جان و دل نشان دارم - خیال روی تو در چشم در فشان دارم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲۵:درین سفر که توکل شده است راهبرم - یکی است نسبت زنار و توشه با کمرم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸:به یک نظر چو ببردی دل زبون ز برم - چرا به دیدهٔ رحمت نمیکنی نظرم؟
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:چو تیغ بر کشد آن بیوفا به قصد سرم - دلم چو تیر برابر رود که: من سپرم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴۸:بر آن سرم که وطن در دیار خویش کنم - تأملی که ندارم به کار خویش کنم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:نظر چو بر لب و دندان یار خویش کنم - طویلهٔ گهر اندر کنار خویش کنم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹۵:چشم دلم ستاره فشان بود صبحدم - هر گوشه بحر فیض روان بود صبحدم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:معراج ما به روح و روان بود صبح دم - دیدار ما به دیدهٔ جان بود صبح دم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲۲:آغاز خط مفارقت از یار میکنم - در نوبهار پشت به گلزار میکنم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:درمان درد دوری آن یار میکنم - وقتی که میل سبزه و گلزار میکنم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰۵:از تلخ زبانان نشود پست خروشم - طفلم، نتوان کرد به دشنام خموشم
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۰۶:دستی که به جامی نشود رهزن هوشم - چون پایه تابوت گران است به دوشم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۰:عشقت چو ستم کرد و جفا بر تن و توشم - از ناله و زاری نتوان کرد خموشم
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹۷:چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من - پسته خندان شود لب بسته از گفتار من
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹۸:نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من - تیر یک ترکش ز همواری بود افکار من
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹۹:چند گردد قسمت افسردگان گفتار من؟ - تا به کی تلقین خون مرده باشد کار من؟
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۰۰:می زداید بی کسی زنگ از دل افگار من - از پرستاران گرانتر می شود بیمار من
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۰۱:آه می دزدد نفس در سینه افگار من - غنچه می خسبد نسیم صبح در گلزار من
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۸:درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من - شد حصار عافیت کوتاهی دیوار من
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۴۹:از نصیحت دم مزن با خاطر افگار من - کز دوای تلخ بدخوتر شود بیمار من
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۱۹:درگذشت از خاکساری دشمن از آزار من - شد حصار عافیت کوتاهی دیوار من
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۷۹:محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟ - من همان ذوقم که می یابند از افکار من
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۴:چون مرا غمناک بیند شاد گردد یار من - زان سبب شادی نمیگردد به گرد کار من
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۰۳:حذر کن از عرق روی لاله رخساران - که می کند به دل سنگ رخنه این باران
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱:مرا مپرس که: چون شرمسارم از یاران؟ - ز دست این دم چون برف و اشک چون باران
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۰۱:گمراه شد ز غفلت من رهنمای من - گردید میل چشم عصاکش عصای من
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۰۲:آرد به وجد سوختگان را نوای من - مردافکن است باده مردآزمای من
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۶:ای اوفتاده در غم عشقت ز پای من - گر دست اوفتاده نگیری تو، وای من!
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳۳:یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان - در ملک بی نشانی خود را به نام گردان
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۸:یاران و دوستداران جمعند و جام گردان - مطرب همیشه گویا، ساقی مدام گردان
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴۱:رهن می ناب شد، جبه و دستار من - رفت به باد فنا، خرمن پندار من
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:عشق نورزیده بود جان سبکبار من - بر تو مرا فتنه کرد این دل بیکار من
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۶:بس که تندی کرد با پهلونشینان خوی تو - تیغ می لرزد چو برگ بید در پهلوی تو!
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۷:ای زبان شعله از زنهاریان خوی تو - شاخ گل لرزان ز رشک قامت دلجوی تو
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۸:برنمی آید کسی با خوی یک پهلوی تو - هست یک پهلوتر از خواب جوانان خوی تو
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷۹:نافه چین را گریبان پاره سازد موی تو - بوی پیراهن گره بندد به دامن بوی تو
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸:سوی من شادی نیاید،تا نیایم سوی تو - روی شادی آن زمان بینم که بینم روی تو
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۹۹:بهار آفرینش را نگاری نیست غیر از تو - نگار این گلستان را بهاری نیست غیر از تو
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴:درین لشکر، که میبینی، سواری نیست غیر از تو - کسی دیگر درین عالم به کاری نیست غیر از تو
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰۱:ندارد اختیار در گشودن باغبان تو - که در را می گشاید جوش گل در گلستان تو
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰۲:من آن بخت از کجا دارم که پیچیم بر میان تو - بگردم چون خط شبرنگ بر گرد دهان تو
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۱۲:قیامت را به رفتار آورد سرو روان تو - زند مهر خموشی بر لب عیسی زبان تو
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۸۳:قیامت را به رفتار آورد سرو روان تو - زند مهر خموشی بر لب عیسی زبان تو
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۳:به جان من، به جان من، به جان تو، به جان تو - که نام من نفرمایی فراموش از زبان تو
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴:به چشم سر هدف سازم دل خود را به جان تو - اگر بر نام من تیری بیندازد کمان تو
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵۶:بوالهوس از خط نظر پوشید زان روی چو ماه - خط به چشم بی سوادان می کند عالم سیاه
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۵۷:نفس ظلمانی نمی دارد محابا از گناه - نیست پروا طفل زنگی را ز پستان سیاه
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۶۰:چون به یاد شرم می افتم در اثنای نگاه - می زند غیرت ز مژگان تیشه بر پای نگاه
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۰:چون همه ملک وجود خانهٔ شاهست و شاه - راه چه جویی به غیر؟ بیش چه پویی به راه؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۹۴:یارب آشفتگی زلف به دستارش ده - چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۱:آنکه میخواست مرا بیدل و بییار شده - زود بینم چو خودش عاشق و غمخوار شده
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۰۲:ز رفتن تو ز جسم ضعیف جان رفته - همای از سر این مشت استخوان رفته
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷:کجایی؟ ای ز رخت آب ارغوان رفته - مرا به عشق تو آوازه در جهان رفته
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۲۷:ای راز نه فلک ز جبینت عیان همه - در دامن تو حاصل دریا و کان همه
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۶:ای روشن از رخ تو زمین و زمان همه - تاریک بیتو چشم همین و همان همه
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۱:تا سرو ترا راه به گلزار فتاده - گل گشته به تعظیم تو از شاخ پیاده
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۲:از توبه شود سرکشی نفس زیاده - گیرندگی سگ شود افزون ز قلاده
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹:ای از عرب و از عجمت مثل نزاده - حسن تو عرب را و عجم را بتو داده
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۵:از ناله نسیمیش به بستان نرسیده - از گریه غباریش به دامان نرسیده
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۰:مینالم ازین کار به سامان نرسیده - وین درد جگر سوز به درمان نرسیده
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۷:در مجمع ما نیست کسی را غم خانه - چون ریگ روان قافله ماست روانه
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۸:ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه - مژگان ترا مردمک دیده نشانه
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۹:سر در کف پایت نهم، ای یار یگانه - روزی که درآیی ز درم مست شبانه
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۴۳:چون چنگ هر رگ من، دارد سری به ناله - دارد نشان داغی، هر عضو من چو لاله
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۴:دل جفت درد و غم شد زان دیلمی کلاله - گل را قبول کم شد زان روی همچو لاله
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۰:ای ز روی آتشینت هر دل آتشخانهای - از لب میگون تو هر سینهای میخانهای
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۶۱:ای زمین از سبحه ذکر تو کمتر دانهای - از خرابات تو مهر گرمرو پیمانهای
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۲:آشنایی جمله را، با من چرا بیگانهای؟ - خانهپرداز من و با دیگران همخانهای
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵۳:مکن تقصیر در افسوس تا جان در بدن داری - که بهر لب گزیدن سی محرک در دهن داری
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۱:ترا میزیبد از خوبان غرور و ناز و تن داری - که عنبر بر بیاض سیم و سنبل بر سمن داری
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۵۴:مکن با تلخکامان رو ترش تا شکری داری - که همچون مور خط در چاشنی غارتگری داری
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۳:برون کردی مرا از دل چو دل با دیگری داری - کجا یادآوری از من؟ که از من بهتری داری
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷۰:فلک یک حلقه چشم است اگر صاحب نظر باشی - تویی آن چشم را مردم اگر روشن گهر باشی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۵:ز راه دوستی گفتم: دلم را چاره بر باشی - چه دانستم که در کارم ز صد دشمن بتر باشی؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۰:خودآرا را برابر می کند با خاک خودبینی - حنای شهپر پرواز طاوس است رنگینی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۴:رخت گویم به زیبایی، لبت گویم به شیرینی - حرامست ار چنین صورت کند صورتگری چینی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۷:نمی باید ترا مشاطه ای بهر خودآرایی - به صحرا می روی، از خانه آیینه می آیی
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۸:ز خوبان قامت جانان علم باشد به یکتایی - الف را هیچ حرفی برنمی آرد ز رعنایی
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸۹:شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی - میان عندلیبان دگر افتاده غوغایی
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۰:مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی - که دارد هر حبابش در گره طوفان خودرایی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۳:به پیمانی نمیپویی، به پیوندی نمیپایی - دلم ز اندیشه خون کردی که بس مشکل معمایی!
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۴:دلم زخم بلا دارد ز چشم تیر بالایی - که دارد چون کمر بستی و همچون زلف لالایی
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - وله ایضا:چرا پنهان شدی از من؟ تو با چندین هویدایی - کجا پنهان توانی شد؟ که همچون روز پیدایی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹۵:تا ز رخسار چو مه پرده برانداختهای - سوز خورشید به جان قمر انداختهای
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۷:خانهٔ صبر مرا باز برانداختهای - تا چه کردم که مرا از نظر انداختهای؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۷۷:چه خون که در جگر ماه و آفتاب کنی - رخ لطیف چو گلرنگ از شراب کنی
اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - وله علیه الرحمه:جهان به دست تو دادند، تا ثواب کنی - خطا ز سر بنهی، روی در صواب کنی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۳:دل عزیز به این تیره خاکدان چه دهی؟ - به مفت یوسف خود را به کاروان چه دهی؟
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۰:گلا، عنان عزیمت به بوستان چه دهی؟ - بتا، تعلق خاطر به سرو وبان چه دهی؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۵:فکنده شور محبت مرا به صحرایی - که موج می زند از هر کنار دریایی
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۶:گرفته است مرا در میان تماشایی - که در خیال نیاورده هیچ بینایی
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۷:ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی - سفینه ای است که گردیده است دریایی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۵:دمشق عشق شد این شهر و مصر زیبایی - ز حسن طلعت این دلبران یغمایی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۹:ای آن که دل به ابروی پیوسته بستهای - غافل مشو که در ته طاق شکستهای
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۹:یارب! تو دوش با که به شادی نشستهای؟ - کامروز بیغم از در ما باز جستهای
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۰۵:چون آب در لباس گل و خار بوده ای - ای یار ساده رو تو چه پرکار بوده ای
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۹:در هر چه دیدهام تو پدیدار بودهای - ای کم نموده رخ، که چه بسیار بودهای
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۱:ای شمع طور از آتش حسنت زبانهای - عالم به دور زلف تو زنجیرخانهای
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۳:در کعبه گر ز دوست نبودی نشانهای - حاجی چه التفات نمودی به خانهای؟
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۴:ای زلف مشکبار تو از رحمت آیتی - وز لعل آبدار تو کوثر روایتی
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۱۵:ای حسن خط ز مصحف روی تو آیتی - از خوبی تو قصه یوسف حکایتی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷۲:جان را ستیزهٔ تو ندارد نهایتی - خوبان جفا کنند ولی تا به غایتی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۲۶:صائب ز طول بیش بود عرض راه تو - از مستی این چنین که به هر سوی مایلی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۸:از چهره لاله سازی و از زلف سنبلی - تا از خجالت تو نروید دگر گلی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۲۸:کوچکدلی است مایه تسخیر عالمی - آفاق را گرفت سلیمان به خاتمی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۳:ای غنچه با لب تو ز دل کرده همدمی - گل وام کرده از رخ خوب تو خرمی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۵۹:ای جاده سودای تو هر رشته آهی - در هر گذری چشم به راه تو نگاهی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۹:رخ باز نهادم به سماوات الهی - تا بر سر گردون بزنم نوبت شاهی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۱:با زلف تو دم می زند از نافه گشایی - بی شرمی مشک است ز مادر بخطایی!
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۱:ای آنکه ز هجر تو ندیدیم رهایی - باز آی، که دل خسته شد از بار جدایی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۲:ای از گل سوری دهنت غنچه نمایی - وی بر سمن از سنبل تر غالیه سایی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۲:ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی - چشمی چو عرق آب ندادیم ز رویی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۱:ای نافهٔ چینی ز سر زلف تو بویی - ماه از هوست هر سرمه چون سر مویی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۳:خرابم کرده چشم نیم مستی - که دارد همچو مژگان پیشدستی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۴:کدامین نقشبند این نقش بستی؟ - همه یک دست و هر نقشی به دستی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۴:زمین از ترکتاز او غباری - فلک از کاروانش شیشه باری
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۳۰ - فرد:نخواهم با تو پیوستن به یاری - تو خواهی گریه میکن، خواه زاری
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۵۰ - غزل:چو با من رای پیوندی نداری - دلم سیر آمد از پیوند و یاری
اوحدی » منطقالعشاق » بخش ۵۸ - فرد:نشاید در تو پیوستن به یاری - نباید کرد با تو دوستداری
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶۹:تجلی سنگ را نومید نگذاشت - مترس از دورباش لن ترانی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۸:خوشا آن عشرت و آن کامرانی - که ما را بود از ایام جوانی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷۴:افتاده کار ما را با یار شوخ و شنگی - در جنگ دیر صلحی در صلح زود جنگی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۵:گفتم که: بگذرانم روزی به نام و ننگی؟ - خود با کمند عشقم وزنی نبود و سنگی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۱:نمی آید از من دگر بردباری - دو دست من و دامن بی قراری
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۸:ز تورانیان تنگ چشمی سواری - در ایران به زلف سیه کرد کاری
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۸۷:خاک سیه روز را شمع شبستان تویی - نه صدف چرخ را گوهر رخشان تویی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۴:خانهٔ تحقیق را ماه شبستان تویی - انفس و آفاق را میوهٔ بستان تویی
-
صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹۵:دارد از خط گل رخسار تو فرمان خدایی - چون به فرمان خدا از همه کس دل نربایی؟
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۵:در حریمی که لب خود به شکرخنده گشایی - از لب بام کنند اهل هوس بوسه ربایی
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۶:گر چه در کوی وفا جا نگرفتی و سرایی - ما نبردیم ز کوی طلبت رخت به جایی
-
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۳:گر ز روی خود براندازی نقاب - پشت بر دیوار ماند آفتاب
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:یا بپوش آن روی زیبا در نقاب - یا دگر بیرون مرو چون آفتاب
-
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱۲:جوش سودا ز سرم عقل گرانبار گرفت - این چنین گل نتوان از سر دستار گرفت
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱:ترک من ترک من خستهدل زار گرفت - شد دگرگونه دگری یار گرفت
-
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۴۱:ای که گفتی نگاه خیره تو - پرده شرم از میان برداشت:
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷:دوش چون چشم او کمان برداشت - دلم از درد او فغان برداشت
-
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۶۶:ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو - خورشید خانه زاد شبستان موی تو
صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۳۷:ای غنچه زر خرید گلستان بوی تو - خورشید خانه زاد شبستان موی تو
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۹:گل در قرق عرق کند از شرم روی تو - صافی به کوچها دود از جستجوی تو
-
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۱۷۲:در چمن روزگار فال شکفتن خطاست - اره نخل حیات خنده دندان نماست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:این همه پروانهها، سوخته از چپ و راست - شمع شب ما بود، راه شبستان کجاست؟
-
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۰۵:دل از رفیق گرانجان ز عمر سیر شود - سفر به پای شتر هر که کرد پیر شود
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:ترا چه تحفه فرستم که دلپذیر شود؟ - مگر همین دل مسکین چو ناگزیر شود
-
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۶۲:از جلوه ات ز هوش من زار می روم - چندان که می روی تو من از کار می روم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:مشتاق یارم و به در یار میروم - دلدارم اوست، در پی دلدار میروم
-
صائب » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۶۷:طرفی ز نهال قد آن شوخ نبستم - در سایه نخلی که نشاندم ننشستم
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷:ای زاهد مستور، ز من دور، که مستم - با توبهٔ خود باش، که من توبه شکستم