گنجور

 
نظیری نیشابوری

به گوشم از پریدن‌های چشم آواز می‌آید

که از غربت درین زودی عزیزی باز می‌آید

مبارک پی هوایی کز دیار دوستی خیزد

که بی‌بال و پر آنجا مرغ در پرواز می‌آید

بغل بگشای و پر کن از غنیمت‌های ایمانی

که از تاراج حسن مملکت پرداز می‌آید

بساط جادویی برهم خورد جادونگاهان را

که لب با حجت و رخسار با اعجاز می‌آید

محالست این که بر دام نگاه من گذار افتد

غزالی را که از پی صد کمندانداز می‌آید

سپه را روح در پرواز و شه را بخت در نازست

که از بالا هما در چنگ آن شهباز می‌آید

به ترتیب صبوحی صبحدم دیدم که دولت را

کمر می‌بست دوران خان خانان باز می‌آید

سعادت‌های گوناگونست دوران را که حسن او

به هر انجام فصلی بر سرآغاز می‌آید

نباشد محرم آهنگ دولت قدر هر سمعی

نوا نازک برون از پرده‌های ساز می‌آید

چو شد تسخیر دل مشتاق را درمان شکیبایی است

که دل می‌نازد و دلبر ز روی ناز می‌آید

«نظیری» دوستان را راز دل ناگفته کی ماند؟

تحمل کن که او خود بر سر این راز می‌آید

 
 
 
بابافغانی

هوا خوشبوی گشت و مرغ در پرواز می‌آید

بهار رفته از گلشن به گلشن بازمی‌آید

تحیت می‌رساند بلبلان را باد نوروزی

که گل بار دگر در جلوه‌گاه ناز می‌آید

چه باد مشک‌بیز است اینکه بوی جان دهد هردم

[...]

صائب تبریزی

گریبان چاک در گلشن چو آن طناز می آید

ز شاخ گل تذرو رنگ در پرواز می آید

بیدل دهلوی

چه شمع امشب در این محفل چمن‌پرداز می‌آید

که آواز پر پروانه هم گلباز می‌آید

نسیمی گویی از گلزار الفت باز می‌آید

که مشت خاک من چون چشم در پرواز می‌آید

من و نظاره حسنی که از بیگانه‌خویی‌ها

[...]

حزین لاهیجی

در آن محفل که شمع من، تجلی‌ساز می‌آید

اگر طور است، چون پروانه در پرواز می‌آید

ضعیفی‌ها فکنده‌ست از نواسنجی زبانم را

کنون چون نی، همین از گوش من آواز می‌آید

حزین از شعر سرجوش فغانی میگساری کن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه