گنجور

 
صائب تبریزی

به داغی عشق کار مردم دیوانه می‌سازد

خوش آن ساقی که کار بحر از پیمانه می‌سازد

زبان برق عالم‌سوز کوتاه است از ان خرمن

که از بهر دهان مور قفل از دانه می‌سازد

ز همکاری بلایی نیست بدتر اهل غیرت را

جنون بر هرکه زور آرد مرا دیوانه می‌سازد

چنین گر رخنه در جان می‌کند زلف سبک‌دستش

به اندک فرصتی از استخوانم شانه می‌سازد

درین بستان‌سرا هر لاله و گل را که می‌بینم

به انداز لب میگون او پیمانه می‌سازد

نشاط عید نتواند گشودن عقده دل را

کلید ماه نو را قفل ما دندانه می‌سازد

درین طوفان که موج از دیر جنبیدن خطر دارد

حباب ساده‌دل بر روی دریا خانه می‌سازد

می گلرنگ بی‌جا آبروی خویش می‌ریزد

گل روی تو کی با شبنم بیگانه می‌سازد؟

سر دیوانگی داری درین محفل اگر صائب

به یک سیلی فلک دیوانه را فرزانه می‌سازد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
نظیری نیشابوری

هوای کوی او آواره‌ام از خانه می‌سازد

فسون او پدر را از پسر بیگانه می‌سازد

صلاحم عشق شد کفرم یقین انکار ایمانم

محبت کعبه ویران می‌کند بتخانه می‌سازد

قلم در اختیار اوست من چون نقش موهومم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظیری نیشابوری
عرفی

خرد، دارالشفا و جهل، محنت‌خانه می‌سازد

خراب مستی‌ام، کاین هردو را ویرانه می‌سازد

چنان شایستهٔ عشقم که بعد از سوختن، گردون

ز خاکم بلبل، از خاکسترم پروانه می‌سازد

دو روزی یاریت گشتم، مذاقم بی‌حلاوت شد

[...]

صائب تبریزی

فرنگی‌طلعتی کز دین مرا بیگانه می‌سازد

اگر در کعبه رو می‌آورد بتخانه می‌سازد

گهر بخشند مردان در عوض سنگ ملامت را

به پیری می‌رسد طفلی که با دیوانه می‌سازد

چراغ حسن را دست دعا فانوس می‌گردد

[...]

قدسی مشهدی

شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه می‌سازد

محبت، شمع را پروانه پروانه می‌سازد

ز سنگ محتسب خالی نگردد حلقه مستان

ز خاک یک سبو، ایام صد پیمانه می‌سازد

به دیوار حرم چون تکیه کردم، چاک زد جامه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قدسی مشهدی
جویای تبریزی

هوای او فلاطون را زخود بیگانه می سازد

نگه را نوبهار جلوه اش دیوانه می سازد

من آن مجنون عنقا جلوه ام کز غایت وحشت

برون از تنگنای آب و گل کاشانه می سازد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه