گنجور

 
صائب تبریزی

از طوطی من روی سخن رنگ برآورد

این آینه را حرف من از زنگ برآورد

از ننگ طمع نام نبود اهل سخن را

این طایفه را نام من از ننگ برآورد

فریاد کز این نغمه شناسان مخالف

نتوان نفس از سینه به آهنگ برآورد

خورشید دو صدبوسه به سرپنجه خود زد

تا لعل مرا از جگر سنگ برآورد

امید که از چشم ودل دام بیفتد

هر کس که مرا از قفس تنگ برآورد

رو سخت چو گردید کلید در رزق است

آهن چه شررها ز دل سنگ برآورد

این آن غزل خواجه نظیری است که فرمود

اشکم ز تماشای چمن رنگ برآورد

 
 
 
کوهی

تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد

لعل لبت از خون دلم رنگ برآورد

برگریه و زاری و فغان من درویش

صد ناله زار از دل چون چنگ برآورد

با یاد گل روی تو ای سرو گلندام

[...]

بابافغانی

دود از دل من باده ی گلرنگ برآورد

زین خرقه ی تر آینه ام زنگ برآورد

هر بار نمی برد چنین مطربم از دست

این بار ندانم که چه آهنگ برآورد

عشق آمد و در چاه فراموشیم افگند

[...]

میلی

چندان شب غم آه دل تنگ برآورد

کآیینه صبح از نفسش زنگ برآورد

سر‌گرم به رسوایی عشقیم که ما را

ز اندیشه ناموس و غم ننگ برآورد

در خرمن صبر من دیوانه زد آتش

[...]

نظیری نیشابوری

گل آمد و لعلم ز دل سنگ برآورد

اشک ز تماشای چمن رنگ برآورد

می خواست ز مرغان چمن شور برآرد

یک نغمه مغنی به صد آهنگ برآورد

عشق آمد و در شهر دل آیین خرد دید

[...]

صائب تبریزی

گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد

نتوان در دل را به گل وسنگ برآورد

خورشید نفس سوخته آمد به تماشا

تا آن رخ گلگون خط شبرنگ برآورد

از آتش رخسار تو داغی به جگر داشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه