گنجور

 
صائب تبریزی

دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود

چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود

قفل دل را نیست مفتاحی بغیر از دست سعی

سنگ زن بر سینه تا این در به رویت وا شود

گربه سنگ و آهن از چشم بدان گیرم پناه

چشم بد از سنگ و آهن چون شرر پیدا شود

می توان روز سیاه از خصم داد خود گرفت

صبر آن دارم که خط گرد رخش پیدا شود

در مقام حیرت دیدار، حرف وصوت نیست

طوطی ازآیینه حیرانم که چون گویا شود

چون نیفتد دل به حال مرگ بی شور جنون؟

خلوت گورست خم چون خالی از صهبا شود

شور عشق است این که بی سر کرد صد منصور را

از سر ما کی به دستار پریشان وا شود؟

هر طلسمی را به نام باددستی بسته اند

غنچه دل از نسیم صبح محشر وا شود

آبرو صائب به گوهر دادن از دون همتی است

وقت ابری خوش که دست خالی از دریا شود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
منوچهری

هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش

در سخا گر قطره‌ای باشد چو صد دریا شود

آن نمی‌بینی که در باغ و چمن از خارها

در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود

قطران تبریزی

چون شمال مهرگان اندر هوا پویا شود

زاغ گنگ اندر میان بوستان گویا شود

نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود

آب چون پیروزه گردد خاک چون مینا شود

هست هم دینار و هم دیبا گرامی از چه رو

[...]

امیرخسرو دهلوی

از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا شود

جای آن باشد که مردم در میان شیدا شود

من چنین دانم که باشد نسخه ای از روی او

صورتی از آینه خورشید اگر پیدا شود

ماه رویا، کی رسد در آفتاب روی تو

[...]

سلمان ساوجی

گرز خورشید جمالت ذره‌ای پیدا شود

هر دو عالم در هوایش، ذره‌سان دروا شود

شمع دیدارش اگر از نور تجلی پرتوی

افکند بر کوه، چون پروانه نا پروا شود

عاشق صادق چه داند کعبه و بتخانه چیست؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
کمال خجندی

گر دلم در زلف پنهان کرده‌ای پیدا شود

مشک غمازست و این دزدی از او رسوا شود

ناحق افتادست زلفت در کف هر مدعی

چون بدست ما بیفتد حق بدست ما شود

ای صبا بر گوی امشب از زبان ما به شمع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه