گنجور

 
صائب تبریزی

مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم

تا نظر باز به روی مه کنعان کردم

تا ز یاقوت لب او نظری دادم آب

ریگ این بادیه را لعل بدخشان کردم

تا مرا کعبه مقصود به بالین آید

سالها بستر خود خار مغیلان کردم

سوخت چون لاله نفس در جگر خونینم

قطع این وادی خونخوار نه آسان کردم

روز عمرم به شب تیره مبدل گردید

تا شبی روز در آن زلف پریشان کردم

تا سر زلف تو چون شانه به دستم آمد

دست در گردن صد زخم نمایان کردم

شورش عشق مرا گرد جهان گردانید

سیر این بحر به بال و پر طوفان کردم

ابرا ین بادیه در شوره زمین می گردد

حیف و صد حیف ز تخمی که پریشان کردم

چه ضرورست به دامان بهار آویزم؟

من که سیر چمن از چاک گریبان کردم

لله الحمد که بعد از سفر حج صائب

عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم

 
 
 
حافظ

سال‌ها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم

تا به فتویِ خِرَد حرص به زندان کردم

من به سرمنزلِ عَنْقا نه به خود بُردم راه

قطعِ این مرحله با مرغِ سلیمان کردم

سایه‌ای بر دلِ ریشم فِکَن ای گنجِ روان

[...]

امیرعلیشیر نوایی

اینکه خود را به در میکده عریان کردم

خرقه را رهن شراب از پی رندان کردم

دوش یک جرعه ام احسان ننمودی هر چند

اشک چون شمع فشاندم سپس افغان کردم

عمرها آنچه دل از علم و عمل جمع نمود

[...]

نظیری نیشابوری

سخن دوست گران بود فراوان کردم

جان به بیعانه بیارید که ارزان کردم

گرد راه خضری از نظرم می پاشید

سوی هر چشمه شدم چشمه حیوان کردم

هیچ اکسیر به تأثیر محبت نرسد

[...]

حزین لاهیجی

دل تنگ از ستمت رشک گلستان کردم

لب زخمی ز دم تیغ تو خندان کردم

سر شوریده دلان در خم چوگان من است

بس که آشفتگی از زلف تو سامان کردم

کام جانی که به زهر ستم انباشته بود

[...]

آشفتهٔ شیرازی

دوش با باد دمی شکوه زهجران کردم

باد را از نفسی آتش سوزان کردم

آتش از شرح غمت در نی کلکم افتاد

من چرا شیر صفت جا به نیستان کردم

غیرتم میکشد ایدوست که نامت بردم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه