نهال شمع ز سبزی ازان برومندست
که دایم از پر پروانه برگ پیوندست
شده است مرکز پرگار آهوان مجنون
اسیر عشق به هر جا رود نظربندست
چرا به تیغ شهادت نمی نهد گردن؟
به آب زندگی آن کس که آرزومندست
بشوی نقش خودی را که دیده خودبین
به آبگینه ز آب حیات خرسندست
گشاد قفل دل زنگ بسته عاشق
به یک اشاره ابروی یار در بندست
چو سکه دل به زر و سیم کم عیار مبند
که همچو برگ خزان دیده سست پیوندست
به خوردن دل خود باش قانع از روزی
که نان خلق گلوگیرتر ز سوگندست
دهن به خنده مکن باز همچو بی مغزان
که پر ز خون، دهن پسته از شکرخندست
کلام هیچ مدانان به مردم همه دان
هزار پله گرانتر ز کوه الوندست
به کام طفل مزاجان سنگدل صائب
شکستن دل ما چون شکستن قندست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی که عاشق روی نگار دلبندست
نه ممکن است که با صابریش پیوندست
کسی که او به صفت صابرست عاشق نیست
به عشق و صبر نظر کن که چند در چندست
کدام عاشق صادق شنیده ای که ز هجر
[...]
دلم بسلسله زلف یار در بندست
اگر قبول کنی حال من ترا پندست
زبند مهرش چون پای دل شود آزاد
مرا که باسر زلفش هزار پیوندست
بسان لیلی بگشایی وببندی زلف
[...]
به حرف اهل غرض قرب و بعد ما بندست
دل شکسته ما را هزار پیوندست
از آن دمم که به حیرت فکنده دیدن او
نگه به گوشه چشمم هنوز در بندست
نگه دلیر نشد تا مژه به پیش آمد
[...]
ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست
که مادر و پدر غم، وجود فرزندست
ز زهر ناوک او دل چو شهد خرسندست
اگر غلط نکنم تیرش از نی قندست
گره ز طرَة خود باز اگر کنی چه شود
گرهگشایی ما عمرهاست در بندست
کسی به دوست رسد کز جهان تواند رست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.