پایمالم فتنهای را هر که در شور آورد
بر سر راهم بلا از هر طرف زور آورد
تخم غم در آب و خاک من نکو بر می دهد
خرمنی حاصل کنم، گر دانه یی مور آورد
آن که شام زندگانی شمع بالینم نشد
کی پس از مرگم چراغی بر سر گور آورد؟
عشق و تشریف هم آغوشی، محالست این که کس
خلعت سلطان برای مفلس عور آورد
نی همین هنگامه رسوایی من شد بلند
عشق دایم بر سر بازار منصور آورد
حسن گل برقی به بستان زد که اکنون شاخ گل
بلبل و پروانه را مجروح و رنجور آورد
مجلس عشق از فروغ من «نظیری » روشن است
موسی از بهر چراغم آتش از طور آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان مشکلات و مصائب زندگی میپردازد. او میگوید هر که بلایی به راه بیاورد، او با سختیهایی در زندگی مواجه میشود. غم و ناامیدی به زندگیاش نفوذ کرده و هیچ امیدی بعد از مرگش برای یادآوریاش وجود ندارد. عشق و تشریفات زندگی را برای او دشوار میکند و او در حالتی از رسوایی قرار دارد. در ادامه، با اشاره به زیباییها، هنرمندان و عشق، میگوید که زندگیاش با درد و رنج توأم است و عشقش با وجود مشکلاتی که دارد، مانند نوری در تاریکی است. این اشعار تمایز میان زیبایی و رنج در زندگی را به خوبی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر من آشوب و فتنه به پا کند، بر سر راهم بلاها و مشکلات از هر سو به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: غم و اندوه در دل و جان من به خوبی رشد میکند و اگر حتی یک دانه کوچک هم توسط مورچهای بیاورد، میتوانم خوشههای فراوانی از آن برداشت کنم.
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیام مانند شمعی در کنارم ندرخشید، بعد از مرگم چه کسی برایم چراغی بر سر قبر خواهد گذاشت؟
هوش مصنوعی: عشق و مقام و جایگاه اجتماعی نمیتواند به هم آمیخته شود. این امکان ندارد که کسی لباس سلطنتی را برای یک فرد فقیر و عریان بیاورد.
هوش مصنوعی: در این لحظه، رسوایی من به اوج خود رسیده و عشق دائمیام باعث شده که مانند منصور، در بازار عشق شناخته شوم.
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه گلی در باغ مانند صاعقهای به خود جلب میکند که اکنون شاخهای گل، بلبل و پروانه را آسیبدیده و رنجور ساخته است.
هوش مصنوعی: در جلسه عشق، نور من باعث روشنایی شده است. موسی به خاطر من، آتش را از کوه طور آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می شود دل مضطرب چون گریه ام زور آورد
ناخدا را شور دریا بر سر شور آورد
چین زلف مشک بیزی کو، که از تحریک او
زخم کافر نعمتم ایمان به ناسور آورد
بی ادب پروانه ای دارم که جذب همتش
[...]
باد نوروزی به بستان مشک و کافور آورد
ابر فروردین نثار از در منثور آورد
چهره گل آب و رنگ از روی غلمان میبرد
طره سنبل شکن بر گیسوی حور آورد
آن یکی یاقوت رخشان از بدخشان یافته
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.