گنجور

 
نظیری نیشابوری

مشنو استغفار من کز اهل ایمان نیستم

خرقه از مصحف اگر سازم مسلمان نیستم

معنی اخلاص می‌خواهند و حسن اعتقاد

چون نشینم با نکوکاران کز ایشان نیستم

در چمن معذور داریدم اگر گردم ملول

نغمه‌سنج کوه و دشتم از گلستان نیستم

جذب عشقم فی‌المثل در حسن پیدا ساختن

خضر چاه یوسفم از آب حیوان نیستم

چرخ اگر وارون بگردد ابر اگر طوفان کند

گوشه‌ای آسوده‌ام آگه ز دوران نیستم

دهر چون در دشمنی سست است افکندم سپر

دشمن نامرد را من مرد میدان نیستم

گر پریشانی به این خویی‌ست کاندر زلف تست

بس پریشان‌تر ازینم کن پریشان نیستم

خیر حسن خود نگاهی می‌توان کردن چه شد

سایلم در کوی تو، پندار مهمان نیستم

گر نمی‌گویی «نظیری» هندوی خویشم بخوان

کافر زنار بندم من مسلمان نیستم