گنجور

 
صائب تبریزی

به خدمت بنده از آزادمردان زود می‌گردد

ایاز از حسن خدمت عاقبت محمود می‌گردد

به عشق آویز، دل را از هوس گر پاک می‌خواهی

که از آتش زر مغشوش خالص زود می‌گردد

به دریا می‌رسد ابر بهار از قطره‌افشانی

زیان مایه‌داران مروت سود می‌گردد

نماند دست ارباب کرم در آستین هرگز

که در جیب کریمان زر چو گل موجود می‌گردد

چرا مهر خموشی از لب گفتار بردارم؟

که روشن خانه‌ام زین روزن مسدود می‌گردد

به پیغامی مرا دریاب اگر مکتوب نفرستی

که بلبل در قفس از بوی گل خشنود می‌گردد

سرایت می‌کند در بی‌گناهان خشم جباران

زمین را می درد شیری که خشم‌آلود می‌گردد

ز قتل عاشقان رنگین نشد مژگان خونریزش

که بی‌آب است هر تیغی که خون‌آلود می‌گردد

گرامی دار صائب سینه‌چاکان محبت را

کز این محراب هرکس سر کشد مردود می‌گردد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۲۸۳۶ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیرخسرو دهلوی

هنوزت ناز گرد چشم خواب‌آلود می‌گردد

هنوز از تو شکیب عاشقان نابود می‌گردد

چرا دیوانگی نارد مرا در گرد کوی او؟

که در هر گوشه چندین جان ناخشنود می‌گردد

به صد جان بنده‌ام آن غمزه را با آنکه می‌دانم

[...]

ابن حسام خوسفی

خط مشکین که بر گرد رخت چون عود می‌گردد

بدان ماند که در بالای آتش دود می‌گردد

ز تاب مهر تابان جمالت پرتوی دارد

شب این مشعل که بر ایوان دود اندود می‌گردد

صباگویی که از چین سر زلف تو می‌آید

[...]

میلی

نداری غم،‌ دلم گر از تو ناخشنود می‌گردد

ز بس کز ناامیدیها تسلّی زود می‌گردد

چنان در جنگ داد بی‌وفایی داد آن بدخو

که نام آشتی نشنیده شرم‌آلود می‌گردد

به راه انتظارش هر دم از بی‌اعتمادیها

[...]

نظیری نیشابوری

هوس پروانه است اما به گرد دود می‌گردد

نظر خوبست اما دل غبارآلود می‌گردد

ز کاوش‌های مژگان تو پرخون دیده‌ای دارم

که گر شویم به آب بحر خون‌آلود می‌گردد

دلم را کرده ذوقت خوش دگر نگذارم از دستش

[...]

عرفی

دلم در عاشقی با زخم زهر آلود می گردد

که از دنبال درد آوارهٔ بهبود می گردد

به مرهم کلفتی نو می شود، هر گه که می بینم

که داغ سینهٔ پروانه آتش سود می گردد

ز طالع تا قیامت برگ غم دارم ، ولی داغم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه