گنجور

 
صائب تبریزی

مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی

چراغی بر سر بالین این بیمار بایستی

نمی شد فرصت خاریدن سر باددستان را

به مقدار خرابی گر مرا معمار بایستی

غلط کردم نیفتادم به فکر ظاهرآرایی

به جای عقل در سر طره دستار بایستی

نباشد تکیه گاهی غنچه را بهتر ز شاخ گل

سر منصور را بالین ز چوب دار بایستی

جنون را می نماید چون فلاخن سنگ دست افشان

دل دیوانه ما بر سر بازار بایستی

به آبم راند غفلت، ورنه این عمر گرامی را

که در گفتار کردم صرف، در کردار بایستی

دهان مور را پر خاک دارد بی زبانی ها

مرا تیغ زبان چون مار بی زنهار بایستی

نشد از چشم شوخ او نگاهی قسمتم هرگز

مرا هم بهره ای زین دولت بیدار بایستی

یکی صد شد ز تسبیح ریایی عقده کارم

مرا از خط ساغر بر کمر زنار بایستی

به تار اشک صائب می کشیدم ریگ هامون را

به قدر جرم اگر تسبیح استغفار بایستی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیرخسرو دهلوی

صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بایستی

چه سود از بوی گل ما را، نسیم یار بایستی

رخش در جلوه نازست و من از گریه نابینا

دریغا، دیده های بخت من بیدار بایستی

شبانگاهم که چون بی رحمتان می کشت هجرانش

[...]

کمال خجندی

مرا در درد بی باری دریغا بار بایستی

هزاران غم کزو دارم یکی غمخوار بایستی

نمودی چهره مقصودی ز رخسار و خط خوبان

ولی آئینه ما آی پی زنگار بایستی

چه سود ار همدمم شد خضر سوی چشمه حیوان

[...]

بابافغانی

مرا در دیده جان آن پری رخسار بایستی

خرام او دمی در چشم من صد بار بایستی

خلد بی روی او از هر گلی در دیده ام خاری

اگر خاریست باری زان گل رخسار بایستی

بسرو و سوسن خود باغبان بسیار می نازد

[...]

هلالی جغتایی

ز من بیگانه شد، بیگاه با اغیار بایستی

چرا با دیگران یارست؟ با من یار بایستی

در آن کو رفتم و از دیدنش محروم برگشتم

بهشتی آن چنان را دولت دیدار بایستی

چه نازست این؟ که هرگز در نیاز ما نمی بینی

[...]

نظیری نیشابوری

دریغا در چنین فصلی حریفم یار بایستی

میان بلبلانم جای در گلزار بایستی

نشد ز ایوان و قصر افراختن جمعیتم حاصل

ره آمد شد غم سوی من دیوار بایستی

به سعی دیده شب‌زنده‌دارم کار نگشاید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه