گنجور

 
صائب تبریزی

تا دیده محو روی تو شد کامیاب شد

شبنم به آفتاب رسید آفتاب شد

حسن تو از دمیدن خط کامیاب شد

پیغمبر جمال تو صاحب کتاب شد

از شرم زلف وروی تو در ناف آهوان

صد بار مشک خون شد وخون مشک ناب شد

یک چشم خواب تلخ جهان در بساط داشت

آن هم نصیب دیده شور حباب شد

تا چهره تو در عرق شرم غوطه زد

هر آرزو که در دل من بود آب شد

آب حیات خضر گل آلود منت است

خوش وقت تشنه ای که دچار سراب شد

چون دید گل به دیده شبنم بقای عمر

در بوته گداز در آمد گلاب شد

از رفتن حباب چه پرواست بحر را

عشق ترا ازین چه که عالم خراب شد

صائب ز فیض جاذبه عشق عاقبت

با آفتاب ذره من همرکاب شد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد

ایمان و کفر من همه رود و شراب شد

زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی

تحقیقها نمایش و آبم سراب شد

ایمان و کفر چون می و آب زلال بود

[...]

خاقانی

آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد

و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد

سرو سعادت از تف خذلان زگال گشت

و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد

از سیل اشک بر سر طوفان واقعه

[...]

سید حسن غزنوی

ماه تمام ملک به زیر نقاب شد

آب حیات شرع دریغا سراب شد

سروی ز بوستان معانی فرو شکست

برجی ز آسمان معالی خراب شد

کور و کبود مردمک چشم مردمی

[...]

مولانا

صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد

صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد

صد برج حرص و بخل به خندق دراوفتاد

صد بخت نیم خواب به کلی به خواب شد

آن شاهراه غیب بر آن قوم بسته بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه