گنجور

 
صائب تبریزی

از انقلاب دهر نیفتم ز اعتبار

گرد یتیمی گهرم، چون شوم غبار

چون سرو نیست بی ثمری بار خاطرم

کج می کنم نگه به درختان میوه دار

از مشرب وسیع، درآفاق گشته ام

با مهر، هم پیاله و با صبح، هم خمار

از روی گرم عشق فروزد چراغ من

آتش مرا به رقص درآرد سپندوار

کاه سبک عنان ز ملاقات کهربا

درعهد بی نیازی من می کند کنار

ما چون صدف به کد یمین آب می خوریم

از بحر نیستیم به یک قطره شرمسار

برهر زمین که سایه کند سبز می شود

از کلک من ترست ز بس سرو جویبار

صائب که مرغ خانگیش نسر طایرست

درراه جغد کی فکند دام انتظار؟

 
 
 
رودکی

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

کسایی

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او سیر

[...]

فرخی سیستانی

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه