گنجور

 
صائب تبریزی

ز گنجهای گرانمایه بی نثار چه حظ؟

اگر ز خود نفشانی ز برگ و بار چه حظ؟

بهارتازه کند داغ تخم سوخته را

دماغ سوخته را از وصال یار چه حظ؟

خوش است دامن تحریک نیم سوخته را

جنون کامل مارا زنوبهار چه حظ؟

چراغ صبح به یک جلوه می شود خاموش

مرابه موسم پیری ز اعتبار چه حظ؟

درخت خشک به نشو و نما نمی جوشد

ترا که نیست جنون درسر،ازبهار چه حظ؟

تمام دلخوشی روزگار در عشق است

ترا که عشق نوروزی ز روزگار چه حظ؟

خوش است سوختن داغ با سیه چشمان

ترا که داغ نسوزی ز لاله زار چه حظ؟

ز انتظار شود آب تلخ آب حیات

ز وصل باده گلرنگ بی خمار چه حظ؟

ترا که غم نگرفته است درمیان صائب

ز مهربانی یاران غمگسار چه حظ؟

 
 
 
محتشم کاشانی

ز لاله‌زار مرا بی‌جمال دل نواز چه فیض

ز جام می لب ساقی گل عذار چه حظ

در انجمن که نباشد مغنی گل رخ

ز صوت فاخته و نغمهٔ هزار چه حظ

شکار تا شده دلهای بی محبت را

[...]

نظیری نیشابوری

اگر تو نشنوی از ناله‌های زار چه حظ

وگر تو ننگری از چشم اشکبار چه حظ

درآ به مشرب روحانیان و واصل شو

معاشران تو مستان تو هوشیار چه حظ

به چشم ما در و دیوار بوستان مستند

[...]

سلیم تهرانی

نه می به جام و نه معشوق در کنار، چه حظ

اگر چنین گذرد دور روزگار چه حظ

نه سیر دشت و نه گلگشت باغ، حیرانم

که همچو مرغ قفس داری از بهار چه حظ

ترا که نیست نصیبی ز بی قراری شوق

[...]

غالب دهلوی

مرا که باده ندارم ز روزگار چه حظ؟

ترا که هست و نیاشامی از بهار چه حظ؟

خوش ست کوثر و پاکست باده ای که دروست

از آن رحیق مقدس درین خمار چه حظ؟

چمن پر از گل و نسرین و دلربایی نی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه