به هر سیاه درون مشنوان ترانه خویش
زمین پاک طلب کن برای دانه خویش
زبان خویش به دیوار تا توان مالید
قدم برون مگذار از درون خانه خویش
گناه زشتی خود را بر آبگینه منه
مکن چو تنگدلان شکوه از زمانه خویش
دل خراب ز خاک مراد کمتر نیست
بخواه حاجت خود را ز آستانه خویش
درین دو هفته که گل میهمان این چمن است
مباش درپی تعمیر آشیانه خویش
چو زلف ماتمیان در هم است کارجهان
ازین بلای سیه دور دار شانه خویش
کمند گوهر مقصود رشته اشک است
مکن چو شمع قضا گریه شبانه خویش
به نیم جو نخرد خرمن فلک صائب
ز عقده دل خود هر که ساخت دانه خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معانی عمیق زندگی و دلمشغولیهای انسانها اشاره میکند. او از کیمیاگری درون میگوید و بر ضرورت جستجوی فضایی پاک و مناسب برای رشد روح و وجود آدمی تأکید میکند. همچنین، او هشدار میدهد که انسان نباید دردی یا کمبودی را به دیگران منتقل کند و به زشتیهای خود بپردازد. شاعر نیز بر اهمیت درخواست حاجت از خدا و اتکا به خود در دورههای سختی تأکید دارد و بر این نکته تأکید میکند که در میان زیباییهای زندگی، نباید غافل شد و باید از اندیشههای منفی دوری کرد. در نهایت، او به جریان زندگی و سردرگمیهای آن اشاره میکند و بر بایستگی در پی یافتن آرامش درونی تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: هرگز صدای خود را از دل تیرهها نشنو، بلکه برای زندگیات زمینی پاک و مناسب جستجو کن.
هوش مصنوعی: زبانت را به دیوار بمال و نگذار از درون خانهات بیرون بروی.
هوش مصنوعی: اگر به عیبها و زشتیهای خود اهمیت ندهی و آنها را بر سطحی بیمقدار بنهی، مثل کسانی که از سرزندگی و زمانهی خود گله و شکایت دارند، تو نیز در نهایت از زندگی راضی نخواهی بود.
هوش مصنوعی: دل شکسته و ویران، از خاک و ریشههای نامناسب، کمتر از آرزوهای بزرگ نیست. پس نیاز و خواستهات را از درگاه خودت بخواه.
هوش مصنوعی: در این دو هفتهای که گل در این باغچه در حال شکوفایی است، نگذارید که به فکر درست کردن خانه و کاشانهتان باشید.
هوش مصنوعی: وقتی که موهای محزونان به هم درهم رفته است، ای کاش دنیا از این بلای تاریک، خود را دور نگه دارد و شانهاش را به دلمشغولیها مشغول نکند.
هوش مصنوعی: گویی که هدف زندگی مانند یک دُر گرانبها به دور اشکها و غمها پیچیده است. پس مانند شمعی که در شب بیصدا میسوزد، در برابر سرنوشت (قضا) گریه نکن و اجازه نده غم تو را فرسوده کند.
هوش مصنوعی: هر کس که در دل خود عقدهای دارد، نمیتواند یک دانه کوچک هم از خوشبختی و کامیابی بدست آورد، چرا که خوشبختی با ارزشهای بزرگ و واقعی سنجیده میشود، نه با چیزهای کم ارزش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من و خیال تو شبها و کنج خانه خویش
سرود بیخودی و آه عاشقانه خویش
به خون همی طپم از ناله های خود همه شب
کسی نکرده چو من رقص بر ترانه خویش
خیال خال تو بردم من ضعیف به خاک
[...]
رمید طایر جانم ز آشیانه خویش
که در هوای تو خوش یافت آب و دانه خویش
دل از قفای نظر کو به کوی می گردد
نظر ز شوق تو گم کرده راه خانه خویش
ز باغ رفت گل و بلبلان خموش شدند
[...]
منم که می کنم از درد بی کرانهٔ خویش
مگو، مگو ز غم، آرایش زمانهٔ خویش
فلک به چرب زبانی، گدای فرصت نیست
به مدعی ندهی، گوهر یگانهٔ خویش
ز نفخ صور نه توفان نوح بی خطر است
[...]
نمی روم به بهشت برین زخانه خویش
به گل فرو شده پایم درآستانه خویش
به گنجها نتوان درد را خرید از من
به زر بدل نکنم رنگ عاشقانه خویش
به نغمه دگران احتیاج نیست مرا
[...]
جز آنکه برد چو شمعت شبی به خانه خویش
کدام مرغ زد آتش به آشیانه خویش
به سر رسید شب هستیم ز قصه هجر
شدم به خواب عدم آخر از فسانه خویش
نباشدش اثری اشک من چه سان آرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.