فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیهٔ آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلاً برای پیدا کردن شعری که مصرع «آن شوخ که بیخواب و خمارش نتوان دید» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیهٔ آنها «د» است.
حرف آخر قافیه
شمارهٔ ۱: الهی فیضِ مشرب ده که دلگیرم ز مذهبها
شمارهٔ ۲: تا شفیع خویش کردم صاحب معراج را
شمارهٔ ۳: هرزه کمر نبستهام کینة روزگار را
شمارهٔ ۴: لبریزِ شکوه شد دل حسرتپرست ما
شمارهٔ ۵: عشق آمده آتش زده در نیک و بد ما
شمارهٔ ۶: خاک شد تا در ره او جسم غم پرورد ما
شمارهٔ ۷: تدبیر ماست در گرو عقل پیر ما
شمارهٔ ۸: گفتهای: بیدار باید عاشق دیدار ما
شمارهٔ ۹: جز داغ سینه گل نکند در بهار ما
شمارهٔ ۱۰: کرد جا داغ جنون باز ز نو بر سر ما
شمارهٔ ۱۱: ای غایب از نظر که تویی مست ناز ما
شمارهٔ ۱۲: ناید به دراز سینه ز تنگی نفس ما
شمارهٔ ۱۳: بیجا نبود سعی فلک در هلاک ما
شمارهٔ ۱۴: پُرست یاد تو در کنج دیده و دل ما
شمارهٔ ۱۵: آیینة هر لاله عذارست دل ما
شمارهٔ ۱۶: گر مستییی ز لعل بتان میکنیم ما
شمارهٔ ۱۷: آتش چکد چو آب ز طرز بیان ما
شمارهٔ ۱۸: ای تشنه تیغ ابروی نازت به خون ما
شمارهٔ ۱۹: مشق شوخی میکند طفلی به قصد جان ما
شمارهٔ ۲۰: غصّه را دل نگشاید به جز از سینة ما
شمارهٔ ۲۱: بسکه افسردگی از هجر تو شد پیشة ما
شمارهٔ ۲۲: کارگر نیست به غم تیشة اندیشة ما
شمارهٔ ۲۳: گفتهای بیدار باید عاشق دیدار ما
شمارهٔ ۲۴: بر وضع افلاک ای پسر کم تکیه کن در کارها
شمارهٔ ۲۵: تا تو افکندی به دولت سایه بر گلزارها
شمارهٔ ۲۶: نفی قیل و قال کم کن ای که خواهی حالها
شمارهٔ ۲۷: الا یا ایّها السّاقی ادر کأساً و ناولها
شمارهٔ ۲۸: کجا شد آن نمکپاشی به زخم از همزبانیها
شمارهٔ ۲۹: یک جهان بر هم زدم کز جمله بگزیدم ترا
شمارهٔ ۳۰: صلای میزنم امروز مهوش خود را
شمارهٔ ۳۱: چو جوهر بر دم شمشیر او دادم دل خود را
شمارهٔ ۳۲: به ناز و غمزه خود آموختم جانانهٔ خود را
شمارهٔ ۳۳: تمنّای تو جان اندر تن آرد نقش دیبا را
شمارهٔ ۳۴: نکرد ناخن تدبیر اثر دل ما را
شمارهٔ ۳۵: خوی کرده و نشانده بر آتش گلاب را
شمارهٔ ۳۶: کی میدهم به جنس دوا نقد درد را!
شمارهٔ ۳۷: پنجه میبازد خرد آن دست چوگانباز را
شمارهٔ ۳۸: تا ز دمسردان نگه دارم چراغ خویش را
شمارهٔ ۳۹: چنان سودای او بر خویشتن پیچاند آتش را
شمارهٔ ۴۰: سخن از خود رود چون گرد سر گردد زبانش را
شمارهٔ ۴۱: نمود از پرده رخ یارم نمیخواهم دلایل را
شمارهٔ ۴۲: کم گیر بهر حادثه عقل کفیل را
شمارهٔ ۴۳: منم که کردهام الماس نشئه مرهم را
شمارهٔ ۴۴: کتابت کی تواند داد داد بیقراران را
شمارهٔ ۴۵: چه حاجت است به شمع و چراغ مستان را
شمارهٔ ۴۶: ز پس افتادگان عرض نیازی پیشوایان را
شمارهٔ ۴۷: ز من منّت بود سرو و سمن را
شمارهٔ ۴۸: نمیدانم چه آیین است کافر کجکلاهان را
شمارهٔ ۴۹: گر کشم بر رخ دریا مژة پرخون را
شمارهٔ ۵۰: نمیپوشد چو خورشید آن پری از هیچ کس رو را
شمارهٔ ۵۱: بستم ز چارگوشة عالم نگاه را
شمارهٔ ۵۲: از بیم دریا کی کنم ترک این ره کوتاه را
شمارهٔ ۵۳: سایه زلفت به سر شمشاد سازد شانه را
شمارهٔ ۵۴: گر نهان سازم غم عشقت چه سازم ناله را
شمارهٔ ۵۵: ای کرده سرمه از ناز چشم غزالهها را
شمارهٔ ۵۶: بیا ساقیّ و آتش در زن این زهد ریائی را
شمارهٔ ۵۷: جدا از دوستان در مرگ میبینم رهائی را
شمارهٔ ۵۸: عشق چو پرده بر درد حسن کرشمهزای را
شمارهٔ ۵۹: کردند پردة رخ دلدار شیشه را
شمارهٔ ۶۰: از گریه خلاصی نبود چشم ترم را
شمارهٔ ۶۱: این قدر آب هوس بستن به جوی دل چرا
شمارهٔ ۶۲: رویش که هست رنگ ز رخسار مه ربا
شمارهٔ ۶۳: من و کویی که کس را نیست جز عشرت به یاد آنجا
شمارهٔ ۶۴: رواج بیدلان از مهر دلداران شود پیدا
شمارهٔ ۶۵: جنون تکلیف کوه و دشت و صحرا میکند ما را
شمارهٔ ۶۶: نه سامان سفر باشد نه سودای حضر ما را
شمارهٔ ۶۷: تا حلقه نبد زلف بت مهوش ما را
شمارهٔ ۶۸: الهی آب و رنگ شعله ده مشت گل ما را
شمارهٔ ۶۹: تو ای بلبل گهی از نالة خود شاد کن ما را
شمارهٔ ۷۰: مستی مدام جام هوس میدهد مرا
شمارهٔ ۷۱: چو کرد خاک ره یار روزگار مرا
شمارهٔ ۷۲: بیتپش آرام کی باشد دل زار مرا
شمارهٔ ۷۳: از ناتوانی میکشد دوش نفس بار مرا
شمارهٔ ۷۴: دل میکشد به لالة راغ دگر مرا
شمارهٔ ۷۵: باز دارد عشق در آغوش بیهوشی مرا
شمارهٔ ۷۶: دل به زلفش میکشد آشفته سامانی مرا
شمارهٔ ۷۷: ها مژده که جانانه خرامید به صحرا
شمارهٔ ۷۸: چهرة صاف بلا زلف سیه فام بلا
شمارهٔ ۷۹: چو دادند اختیار کل قضا را
شمارهٔ ۸۰: ز روح باده صد ره گرچه خالی شد تن مینا
شمارهٔ ۸۱: به گلستان چو روی گل شود از روی تو آب
شمارهٔ ۸۲: بنشین که بیرخ تو ندارم قرار و تاب
شمارهٔ ۸۳: عُجْب در مستی ندارد هیچ فرقی با شراب
شمارهٔ ۸۴: همین نه مرهم دلهای خسته است شراب
شمارهٔ ۸۵: دلم از غصّه رنجورست امشب
شمارهٔ ۸۶: بیلبت ساغر می آب ندارد امشب
شمارهٔ ۸۷: نگه نکرده گذشتی ز من به ناز امشب
شمارهٔ ۸۸: جان فدا کردم که تا شد وصل او یک دم نصیب
شمارهٔ ۸۹: زلف را با تیرهبختی شد رخ جانان نصیب
شمارهٔ ۹۰: گر برین قامت فزاید جلوة آن دلفریب
شمارهٔ ۹۱: غنچه را از حسرت لعل تو دل در بر بسوخت
شمارهٔ ۹۲: امشب ز فرقت تو دلم چون چراغ سوخت
شمارهٔ ۹۳: اگرچه شعلة حسنت تمام عالم سوخت
شمارهٔ ۹۴: پیشهٔ ما عشق و رندی کار ماست
شمارهٔ ۹۵: دل بد مکن ز همدمی غم که آشناست
شمارهٔ ۹۶: ما به این بیاعتباری چرخ سرگردان ماست
شمارهٔ ۹۷: گلِ بیرنگِ عشق چیدة ماست
شمارهٔ ۹۸: در عشق تو ناله پیشة ماست
شمارهٔ ۹۹: جلوة قد تو از چاک دل ما پیداست
شمارهٔ ۱۰۰: نظر به روی تو دارد نگاه بیادبست
شمارهٔ ۱۰۱: چو موج بر سر آبیم و حال سخت خرابست
شمارهٔ ۱۰۲: شیشه هم بزمست با او، ساغرش هم مشرب است
شمارهٔ ۱۰۳: در عهد نگاه تو که صیاد شکیب است
شمارهٔ ۱۰۴: مه روی تو که آرایش هر مهتاب است
شمارهٔ ۱۰۵: از عشق که جان در تن بیمار حزین است
شمارهٔ ۱۰۶: حسن محجوب ز نظّاره خطرها دارد
شمارهٔ ۱۰۷: چه کنم صلح کسی جنگ و ستیز تو که خوبست
شمارهٔ ۱۰۸: تنم از رنج و بلا مایهده ایّوبست
شمارهٔ ۱۰۹: ز زهر ناوک او دل چو شهد خرسندست
شمارهٔ ۱۱۰: یوسف بازار ما هم خود خریدار خودست
شمارهٔ ۱۱۱: چون بر سر راه عدم است آنچه وجود است
شمارهٔ ۱۱۲: خاطر ما به تو صد جا بندست
شمارهٔ ۱۱۳: نه زابرش خبر و نه ز بهارش یادست
شمارهٔ ۱۱۴: دلم پایبند نسیم بهارست
شمارهٔ ۱۱۵: گذشت موسم گل لیک یار جلوهگرست
شمارهٔ ۱۱۶: مگر از عشق نگاری به دلش تأثیرست
شمارهٔ ۱۱۷: دل تهی از خون شد و دیده چو کوثر پرست
شمارهٔ ۱۱۸: منم که مرغ دلم صید عشوه و نازست
شمارهٔ ۱۱۹: گهی که دیده نه بر روی آن صنم بازست
شمارهٔ ۱۲۰: تا به روی تو در غمکدة من بازست
شمارهٔ ۱۲۱: نی همین ناز تو تنها بهر قتل ما بس است
شمارهٔ ۱۲۲: اختر بینور ما شمع مزار ما بس است
شمارهٔ ۱۲۳: صحرا خوش است و دشت خوش است و چمن خوش است
شمارهٔ ۱۲۴: خوی بر رخت که رشک گلستان آتش است
شمارهٔ ۱۲۵: ناز آتش، غمزه آتش، خویِ سرکش آتش است
شمارهٔ ۱۲۶: چارة ما بیدلان در دفع سودا آتش است
شمارهٔ ۱۲۷: تجرید و تجرّد ره کاشانه عشق است
شمارهٔ ۱۲۸: کمان آهِ که یارب کشیده تا گوش است؟
شمارهٔ ۱۲۹: ز رنگِ می به رخت تا نقاب در پیش است
شمارهٔ ۱۳۰: چمن به خرّمی و گل به بار نزدیک است
شمارهٔ ۱۳۱: کار دلم در شکنج زلف تو تنگ است
شمارهٔ ۱۳۲: هر خس به باغ ما گل و هر زاغ بلبل است
شمارهٔ ۱۳۳: سراپا شعله گردیدست کاینم جامة آل است
شمارهٔ ۱۳۴: من و تصوّر ترک غمت خیال محال است
شمارهٔ ۱۳۵: تو سروری سرفرازی بر تو ختم است
شمارهٔ ۱۳۶: چون نسیمم در ره عشق تو نقش پا گم است
شمارهٔ ۱۳۷: مو به موئیم دل و بهر غم یار کم است
شمارهٔ ۱۳۸: عکس رخ جانانه که در منزل چشم است
شمارهٔ ۱۳۹: ز عکس زلف تو آیینه سنبلستانست
شمارهٔ ۱۴۰: تا بوی زلف یار در آبادی منست
شمارهٔ ۱۴۱: عشق بازی جستجوی یار در دل کردنست
شمارهٔ ۱۴۲: عشق را پیغمبرم داغ جنون تاج منست
شمارهٔ ۱۴۳: درون پرده نه پنهان عذار جانانست
شمارهٔ ۱۴۴: بیروی تو تا چشم صراحی نگرانست
شمارهٔ ۱۴۵: به هنر فخر نکردن هنر مردانست
شمارهٔ ۱۴۶: جهان ز عکس رخت پرگل است و یاسمن است
شمارهٔ ۱۴۷: به لب تا نغمة عیشم قرین است
شمارهٔ ۱۴۸: آه جگر ماست که آتش شرر اوست
شمارهٔ ۱۴۹: تنها نه دیدهام به رخ نازنین تست
شمارهٔ ۱۵۰: دستگاه حسن لیلی گوشهای از کار تست
شمارهٔ ۱۵۱: تا به رخسار تو زلف مشکفام افتاده است
شمارهٔ ۱۵۲: جسم خاکی گر بمیرد آتش جان زنده است
شمارهٔ ۱۵۳: جز تو عاشق را کسی کی سر به صحرا داده است
شمارهٔ ۱۵۴: با وجود ضعف کی ما را کس از جا برده است
شمارهٔ ۱۵۵: باز ذوق عاشقی بر عقل زور آورده است
شمارهٔ ۱۵۶: تا همچو گل پیاله شکفتن گرفته است
شمارهٔ ۱۵۷: مگو ز عقل که دام فریب خودراییست
شمارهٔ ۱۵۸: امشب دگر نگاه کجت جاودانه است
شمارهٔ ۱۵۹: سودای تو از جان وفاکیش نرفتست
شمارهٔ ۱۶۰: گر ز زلف آزاد گشتم دام کاکل در پی است
شمارهٔ ۱۶۱: برفروزد جان و تن با آنکه داغ دل یکیست
شمارهٔ ۱۶۲: چه شد که عشوه دگر مست خویشتنداریست
شمارهٔ ۱۶۳: باز با مژگان ما سیلاب عهدی تازه بست
شمارهٔ ۱۶۴: عشوهاش چون در چمن آیین لطف و ناز بست
شمارهٔ ۱۶۵: در گلستان طفل شبنم تا به دوش گل نشست
شمارهٔ ۱۶۶: تا صبا طرف نقاب از روی رخشانی شکست
شمارهٔ ۱۶۷: چون مُهر لب به شکوة آن تندخو شکست
شمارهٔ ۱۶۸: درمانده دل به کار من و من به کار دوست
شمارهٔ ۱۶۹: موسی اگر ندارد تاب نگاه دوست
شمارهٔ ۱۷۰: گر تو پنداری بتان را بیوفایی نیست هست
شمارهٔ ۱۷۱: از هستی تو عالم دیوانه پر شدست
شمارهٔ ۱۷۲: در خشک و ترِ طاعت ما چشم تری نیست
شمارهٔ ۱۷۳: بازم از نو به کمین غمزة پنهانی هست
شمارهٔ ۱۷۴: دوش بی او شمع بزم ما ز حد افزون گریست
شمارهٔ ۱۷۵: جز زلف تو ما را سر سودای دگر نیست
شمارهٔ ۱۷۶: عشق میدانی است کانجا غیر مردی کار نیست
شمارهٔ ۱۷۷: در شب غم همدمم جز آه بیتأثیر نیست
شمارهٔ ۱۷۸: حسن صورت از بتان چون طبع آتشناک نیست
شمارهٔ ۱۷۹: صید ما را تا ابد آزادی از دنبال نیست
شمارهٔ ۱۸۰: تلخکامیهای ما از گردش ایّام نیست
شمارهٔ ۱۸۱: دل که بیزخم تو باشد به جهان خرّم نیست
شمارهٔ ۱۸۲: عشقبازان را سرود عیش گفتن رسم نیست
شمارهٔ ۱۸۳: ذرّهای نیست که آیینة دیدار تو نیست
شمارهٔ ۱۸۴: بستر گرمی تنم را همچو شمشیر تو نیست
شمارهٔ ۱۸۵: ابر زا از خصمی مژگان من اندیشه نیست
شمارهٔ ۱۸۶: بیلب او نشئهای در ساغر و پیمانه نیست
شمارهٔ ۱۸۷: بر دل از داغ غم قیاسی نیست
شمارهٔ ۱۸۸: چه ز نظّاره برد دیده که حیرانش نیست؟
شمارهٔ ۱۸۹: امشب که ذوق جلوه رخش بینقاب داشت
شمارهٔ ۱۹۰: دوشم چراغ دیده ز روی تو تاب داشت
شمارهٔ ۱۹۱: یا بمن خود را ازین بیگانهتر بایست داشت
شمارهٔ ۱۹۲: یک نظر کرد و از آن صد گونه استغفار داشت
شمارهٔ ۱۹۳: هر که در کوی تو چندی چو دلم منزل داشت
شمارهٔ ۱۹۴: دی به خاطر یاد آن گیسوی مشکآسا گذشت
شمارهٔ ۱۹۵: به فکر کار نیفتاده روزگار گذشت
شمارهٔ ۱۹۶: در گلشن الست که نیرنگ برنداشت
شمارهٔ ۱۹۷: در غضب رفتی و دل دوش از تو کامی برنداشت
شمارهٔ ۱۹۸: ترکش ناز تو از غمزه دگر تیر نداشت
شمارهٔ ۱۹۹: کسی چون خرد دستگاهی نداشت
شمارهٔ ۲۰۰: در دیار دل که کس جز حسن جولانی نداشت
شمارهٔ ۲۰۱: غمت به سینه مرا جای مدّعا نگذاشت
شمارهٔ ۲۰۲: کسی ز ننگ به من گرچه روبهرو نگذاشت
شمارهٔ ۲۰۳: خوی از جبین مریز که قدر گلاب رفت
شمارهٔ ۲۰۴: زلف ساقی از کف و دامان یار از دست رفت
شمارهٔ ۲۰۵: شور جنونم از سر این بخت شوم رفت
شمارهٔ ۲۰۶: نوبهار من که هر خار مرا گل کرد و رفت
شمارهٔ ۲۰۷: سر رفت و داغ عشق بتان از سرم نرفت
شمارهٔ ۲۰۸: در ازل سوز محبّت در دل ما جا گرفت
شمارهٔ ۲۰۹: یک نفس خود را ز غم آزاد میباید گرفت
شمارهٔ ۲۱۰: یاد او در سینه کردم جامه بوی گل گرفت
شمارهٔ ۲۱۱: تا گریبان من اینک گرد دامانم گرفت
شمارهٔ ۲۱۲: گلستان از خندهاش طرح گل خندان گرفت
شمارهٔ ۲۱۳: غنچه را دور از لب لعلت دل از گلشن گرفت
شمارهٔ ۲۱۴: چون نیاز ما و ناز او به هم درمیگرفت
شمارهٔ ۲۱۵: رسید موسم نوروز و روزگار شکفت
شمارهٔ ۲۱۶: میفزاید عشق من هر دم چو حسن کاملت
شمارهٔ ۲۱۷: زان برون زد دلبر من بارگاه از شش جهت
شمارهٔ ۲۱۸: گهی ملال مّورث گهی غم ورّاث
شمارهٔ ۲۱۹: سفر عمر زیانست و درو سود عبث
شمارهٔ ۲۲۰: هر کجا راه بریدیم عبث بود عبث
شمارهٔ ۲۲۱: هم بخت نامساعد هم زلف یار باعث
شمارهٔ ۲۲۲: ای بیلبت حرام بر اهل کلام بحث
شمارهٔ ۲۲۳: درنخواهد داد تن بیماری ما در علاج
شمارهٔ ۲۲۴: درد مرا به عیسی مریم چه احتیاج
شمارهٔ ۲۲۵: گهی کلاه نهی بر سر و گه افسر کج
شمارهٔ ۲۲۶: خواهم که شبی سرزده آیم به در صبح
شمارهٔ ۲۲۷: یک لحظه سر برآر مه من ز خواب صبح
شمارهٔ ۲۲۸: شتاب شام سیهچرده و صباح صبیح
شمارهٔ ۲۲۹: وزید بر سر زلف کجت صبا گستاخ
شمارهٔ ۲۳۰: مکن دراز به زیر سپهر پا گستاخ
شمارهٔ ۲۳۱: باده از ابر خورد فصل بهاران گل سرخ
شمارهٔ ۲۳۲: ببرید زلف گر چه به پای تو سر نهاد
شمارهٔ ۲۳۳: کارم از گفتن لطفت به غرامت افتاد
شمارهٔ ۲۳۴: ز ضعفم بیتو بر تن از گرانی مو نمیجنبد
شمارهٔ ۲۳۵: شکاری گر به دام افتد چه شد، زینها هزار افتد
شمارهٔ ۲۳۶: وجودت تا ز چشم کیمیای امتیاز افتد
شمارهٔ ۲۳۷: ز استغنا خیالش را به ما پروا نمیافتد
شمارهٔ ۲۳۸: کجا چو تیغکشی در میان سپر گنجد!
شمارهٔ ۲۳۹: سخن ز تنگیت اندر دهن نمیگنجد
شمارهٔ ۲۴۰: ز من دور آن پری پیکر به صد دستور میگردد
شمارهٔ ۲۴۱: ز اشک گرم من آتش کباب میگردد
شمارهٔ ۲۴۲: به گلشن چون روی مرغ از نوا خاموش میگردد
شمارهٔ ۲۴۳: دل مسیح ز دردم شکسته میگردد
شمارهٔ ۲۴۴: نگاهش ناگهان چون تیر نازی بر کمان بندد
شمارهٔ ۲۴۵: هر آه که درد از دل ناشاد برآرد
شمارهٔ ۲۴۶: تا نکتة رنگینِ ادا جوش برآورد
شمارهٔ ۲۴۷: تا ذوق نوا بر لب من جوش برآورد
شمارهٔ ۲۴۸: شکستن رنگ از جانم برآورد
شمارهٔ ۲۴۹: کسی که صبر به جنگ عتاب میآرد
شمارهٔ ۲۵۰: مرا پای طلب از رهگذاری خارها دارد
شمارهٔ ۲۵۱: به تماشای گل و لاله که پروا دارد؟
شمارهٔ ۲۵۲: لبت تا شیوة سحر و فسون را مضطرب دارد
شمارهٔ ۲۵۳: دلم امشب که ز تیغ تو جراحت دارد
شمارهٔ ۲۵۴: چنان دل تیر آن ابرو کمان را در نظر دارد
شمارهٔ ۲۵۵: ز اشکم چهره گه خونین و گه همرنگ زر دارد
شمارهٔ ۲۵۶: به رنگ عشقبازان برگ برگش رنگ زر دارد
شمارهٔ ۲۵۷: نه اخگر از فسردان گرد خاکستر به بردارد؟
شمارهٔ ۲۵۸: در آستین مژهام طرح گلستان دارد
شمارهٔ ۲۵۹: حدیث قتل من با تیغ دایم در عیان دارد
شمارهٔ ۲۶۰: لب شیرین تبسّم خندة سحرآفرین دارد
شمارهٔ ۲۶۱: به ما عمریست زلف یار سودا در میان دارد
شمارهٔ ۲۶۲: به گوشه چشم سیاهت نگه به من دارد
شمارهٔ ۲۶۳: از بس که هوای دهن تنگ تو دارد
شمارهٔ ۲۶۴: ز طرز غنچه پی بردم که شرم روی او دارد
شمارهٔ ۲۶۵: مگر دلِ به غم عشق بستهای دارد
شمارهٔ ۲۶۶: عاشق آنست که در بر گل رویی دارد
شمارهٔ ۲۶۷: بگو به شعله که پروانه بی تو تاب ندارد
شمارهٔ ۲۶۸: چمن بیتو فیض هوایی ندارد
شمارهٔ ۲۶۹: ز جور تو دل امتناعی ندارد
شمارهٔ ۲۷۰: دو چشمت میل هشیاری ندارد
شمارهٔ ۲۷۱: تنها نه ز زلفت دلم آرام ندارد
شمارهٔ ۲۷۲: گر خود ز لطف گامی در راه ما گذارد
شمارهٔ ۲۷۳: سرو نتوانست لاف قامتش از پیش برد
شمارهٔ ۲۷۴: کسی ز کوی تو تا چند حبیب چاک برد!
شمارهٔ ۲۷۵: ذوق دیدارست کامی کز جهان دل میبرد
شمارهٔ ۲۷۶: دوران حیله باز زما روبرو برد
شمارهٔ ۲۷۷: نبرم منّت کس کاش شرابم نبرد
شمارهٔ ۲۷۸: امشب که از نم مژه آبم نمیبرد
شمارهٔ ۲۷۹: کس جان ز زخم خنجر مژگان نمیبرد
شمارهٔ ۲۸۰: بسکه آرام از نگاهش بیمحابا میپرد
شمارهٔ ۲۸۱: گر نسیم صبحگاهی گلستان میپرورد
شمارهٔ ۲۸۲: لعلت که باغ خنده ازو آب میخورد
شمارهٔ ۲۸۳: لعل لبت ز خون گهر آب میخورد
شمارهٔ ۲۸۴: منگر که نگاهی ز سر ناز به ما کرد
شمارهٔ ۲۸۵: گفت و گو یک حرف را تفسیر نتوانست کرد
شمارهٔ ۲۸۶: خویش را بر آب و بر آیینه تا اظهار کرد
شمارهٔ ۲۸۷: بیتو تا ره بر غبار خاطر غمناک کرد
شمارهٔ ۲۸۸: کثرت غم در دلم بر یاد او جا تنگ کرد
شمارهٔ ۲۸۹: نماز شام چنان نشئة میش گل کرد
شمارهٔ ۲۹۰: مشّاطه چو آرایش آن زلف علم کرد
شمارهٔ ۲۹۱: عشق ظاهر نمیتوانم کرد
شمارهٔ ۲۹۲: با یاد تو کونین فراموش توان کرد
شمارهٔ ۲۹۳: به آن قد سرفرازی میتوان کرد
شمارهٔ ۲۹۴: به آن رخ جلوة خور میتوان کرد
شمارهٔ ۲۹۵: گفتگوی چشم جادویی مرا دیوانه کرد
شمارهٔ ۲۹۶: گفتمش صد بار و ترک صحبت دشمن نکرد
شمارهٔ ۲۹۷: یار در دلداری ما هیچ خودداری نکرد
شمارهٔ ۲۹۸: عجب ار درین بهاران گل و لاله بار گیرد
شمارهٔ ۲۹۹: چون صبا از گل تو بو گیرد
شمارهٔ ۳۰۰: دماغم باج ذوق از نشئة سرشار میگیرد
شمارهٔ ۳۰۱: به صد افسون در آن دل یاد من منزل نمیگیرد
شمارهٔ ۳۰۲: چه شد بازم که زخمم باج از مرهم نمیگیرد
شمارهٔ ۳۰۳: چه سازم دست دردی دامن جانم نمیگیرد
شمارهٔ ۳۰۴: ویرانه دلی دان که محبّت نپذیرد
شمارهٔ ۳۰۵: فریب جنّتم در عشق کی مغرور میسازد
شمارهٔ ۳۰۶: شب از هجر رخت صد غم در غمخانة ما زد
شمارهٔ ۳۰۷: صبح بلبل به نوا برخیزد
شمارهٔ ۳۰۸: که میتواند از پیش یار برخیزد؟
شمارهٔ ۳۰۹: جو آید در چمن از عندلیبان شور برخیزد
شمارهٔ ۳۱۰: به باغ سبزه چو بیند خطت به سر خیزد
شمارهٔ ۳۱۱: قدم از بار محنت برنخیزد
شمارهٔ ۳۱۲: از دعا گویا اثر بازم به مطلب میرسد
شمارهٔ ۳۱۳: ناله از دل تا به لب از ضعف مشکل میرسد
شمارهٔ ۳۱۴: بخت کو کز تو بمن مژدة یادی برسد
شمارهٔ ۳۱۵: کسی به درد سخن غیر طبع من نرسد
شمارهٔ ۳۱۶: تا کی چنینم از مژه خون جگر چکد
شمارهٔ ۳۱۷: ز عریانی نیندیشم اگر عالم خطر باشد
شمارهٔ ۳۱۸: یک شب که نه در وصال باشد
شمارهٔ ۳۱۹: خوشا آن دل که تا جان باشدش اندوهگین باشد
شمارهٔ ۳۲۰: حنای پای تو شد خون من، حلال تو باشد
شمارهٔ ۳۲۱: آن شوخ ز حالم خبری داشته باشد
شمارهٔ ۳۲۲: آیینه سنگ بود ترا دید و آب شد
شمارهٔ ۳۲۳: بس که دلگیرم غم از آمیزشم دلگیر شد
شمارهٔ ۳۲۴: اقبال رو نمود و به ما یار یار شد
شمارهٔ ۳۲۵: کسی به دعوی مهرش چو صبح صادق شد
شمارهٔ ۳۲۶: آمد بهار و خانه به زندان شریک شد
شمارهٔ ۳۲۷: دردا که غمزة دوست دشمن شکار هم شد
شمارهٔ ۳۲۸: به مهر آموختیم آن طفل را بیمهریش فن شد
شمارهٔ ۳۲۹: دلم شبی که خیال ترا نشیمن شد
شمارهٔ ۳۳۰: دل از جفای محرم و بیگانه پر نشد
شمارهٔ ۳۳۱: پای دل تا به ره عشق تو فرسوده نشد
شمارهٔ ۳۳۲: که گفت غنچة خندان به آن دهان ماند!
شمارهٔ ۳۳۳: بهشت عدن به حسن رسیده میماند
شمارهٔ ۳۳۴: بیا که بی تو نه ساغر نه شیشه میماند
شمارهٔ ۳۳۵: بسکه کردم داد از آن بت قوّت دادم نماند
شمارهٔ ۳۳۶: رسم سرایت نفس ناتوان نماند
شمارهٔ ۳۳۷: هر کس به عارض تو خط مشک فام خواند
شمارهٔ ۳۳۸: جدا از کوی او شوقم گل و گلشن نمیداند
شمارهٔ ۳۳۹: بیوفا و بد و بیدادگرت ساختهاند
شمارهٔ ۳۴۰: کج ابروان که چهره به می تاب دادهاند
شمارهٔ ۳۴۱: عشّاق دل به چین جبینی سپردهاند
شمارهٔ ۳۴۲: آنانکه پی به راه توکّل فشردهاند
شمارهٔ ۳۴۳: چشم دلم به عالم بالا گشادهاند
شمارهٔ ۳۴۴: از پی قتلم دگر، درد و غم، آمادهاند
شمارهٔ ۳۴۵: خوبان که شوخی مژه از تیر بردهاند
شمارهٔ ۳۴۶: چون خوی دلبران ز عتابم سرشتهاند
شمارهٔ ۳۴۷: عندلیب گلشنم گلخن نصیبم کردهاند
شمارهٔ ۳۴۸: زرشک خال که سوزد بر آن عذار سپند
شمارهٔ ۳۴۹: هر کاروان که راه به کوی تو ساختند
شمارهٔ ۳۵۰: نقشبندانی که طرح روی جانان ریختند
شمارهٔ ۳۵۱: یک بار نکردیم در آن دل اثری چند
شمارهٔ ۳۵۲: بی تو یارانم کشان سوی گلستان میبرند
شمارهٔ ۳۵۳: بیدلان دور از لبش چون جام گلگون میخورند
شمارهٔ ۳۵۴: صبح خیزان چو به کف جام مصّفا گیرند
شمارهٔ ۳۵۵: اسیران پرده از حال دل خود بر نمیگیرند
شمارهٔ ۳۵۶: به چمن روی نهی سرو و سمن میسوزند
شمارهٔ ۳۵۷: کو غم که ناله را به اثر آشنا کند
شمارهٔ ۳۵۸: عاشق چوبی مضایقه جان را فدا کند
شمارهٔ ۳۵۹: گر آتش تو چو شمع استخوانم آب کند
شمارهٔ ۳۶۰: گریة خونین نداند هر که چشمی تر کمند
شمارهٔ ۳۶۱: مطربی کو که نوای غم او ساز کند
شمارهٔ ۳۶۲: دل مست خواب غفلت و، کس نیست بیدارش کند
شمارهٔ ۳۶۳: سهل است اگر رقیب به خود مایلش کند
شمارهٔ ۳۶۴: عقل گو کمتر نظر بر حسن تدبیرم کند
شمارهٔ ۳۶۵: شاه اجل به حکم تو فرمان روان کند
شمارهٔ ۳۶۶: چه خوش آنکه ناوک غمزة تو به سینه میل وطن کند
شمارهٔ ۳۶۷: ز قال رفتهام از دست، حال تا چه کند
شمارهٔ ۳۶۸: چون در آیینه نظر آن مه دیرینه کند
شمارهٔ ۳۶۹: چه حدِّ غنچه که در پیش یار خنده کند
شمارهٔ ۳۷۰: به جفا چون بتان قرار کنند
شمارهٔ ۳۷۱: هر که این شیرین لبان محو شکر خندش کنند
شمارهٔ ۳۷۲: خضر و مسیح اگر گل روی تو بو کنند
شمارهٔ ۳۷۳: خم خانه جای صحبت اشراقیانه است
شمارهٔ ۳۷۴: آنان که در ادای سخن کوتهی کنند
شمارهٔ ۳۷۵: ناز تو رخنه در جگر شیر میکند
شمارهٔ ۳۷۶: مه را غم هلال تو رنجور میکند
شمارهٔ ۳۷۷: شوق چون در عرض حالم خامه را سر میکند
شمارهٔ ۳۷۸: شد بهار و هر کسی جایی وطن خوش میکند
شمارهٔ ۳۷۹: قاصد بیغم کجا شرح ملالم میکند
شمارهٔ ۳۸۰: دل نظر چون بر رخ آن بیترحّم میکند
شمارهٔ ۳۸۱: موج اشکم ابر را آلوده دامن میکند
شمارهٔ ۳۸۲: مستی ز گرد تفرقه پاکم نمیکند
شمارهٔ ۳۸۳: غنچه را دل در بر آن لعل سخنگو بشکند
شمارهٔ ۳۸۴: آهم سحر چو از دل رنجور شد بلند
شمارهٔ ۳۸۵: خوبرویان چون نظر بر رخ هم بگشایند
شمارهٔ ۳۸۶: دلم با زاهدان دیگر به صد اعزاز ننشیند
شمارهٔ ۳۸۷: معاندان که سخن ناشنوده میگویند
شمارهٔ ۳۸۸: یاد عیشی کز رخت شبهای ما مهتاب بود
شمارهٔ ۳۸۹: امشب که در چمن ز قدومش نوید بود
شمارهٔ ۳۹۰: دی کز فروع ماه رخت پرده دور بود
شمارهٔ ۳۹۱: امشب که دست نالة زارم بساز بود
شمارهٔ ۳۹۲: از بیکسیم دوش دل سوخته کس بود
شمارهٔ ۳۹۳: شب ز نازت بزم دل بر بیقراران تنگ بود
شمارهٔ ۳۹۴: ز هر لبی که برآمد سخن کلام تو بود
شمارهٔ ۳۹۵: خوش آنکه بلبل ما نغمهسنج باغ تو بود
شمارهٔ ۳۹۶: آنکه کارش به اسیران همه بیدادی بود
شمارهٔ ۳۹۷: شبم در کلبة دل ماهتاب از یاد ماهی بود
شمارهٔ ۳۹۸: شش جهت را در زدم جز حلقه کس بر در نبود
شمارهٔ ۳۹۹: دلا گم کردهای خود را درآ در جستجوی خود
شمارهٔ ۴۰۰: بلبل ز شیوة تو به فریاد میرود
شمارهٔ ۴۰۱: غیر زلف او که دوشادوش آن رو میرود
شمارهٔ ۴۰۲: هر کجا حرف لب آن یار جانی میرود
شمارهٔ ۴۰۳: کو آنکه شیونم به اثر آشنا شود
شمارهٔ ۴۰۴: به باغ بس که ز شرم رخت گل آب شود
شمارهٔ ۴۰۵: کمردهام خالی دلی، خواهم دل او پُر شود
شمارهٔ ۴۰۶: لطف کن تلخی که جان بیلذّت از شکّر شود
شمارهٔ ۴۰۷: تخم دلخواه درین مزرعه کم سبز شود
شمارهٔ ۴۰۸: کم کنم شیون نمیخواهم که نقص غم شود
شمارهٔ ۴۰۹: دانشم حاشا که ابرِ آفتاب من شود
شمارهٔ ۴۱۰: آفت عاشق ز صلح و جنگ پیدا میشود
شمارهٔ ۴۱۱: آیینه از عکس رخ یارم گلستان میشود
شمارهٔ ۴۱۲: چندان که از تو جور و جفا کم نمیشود
شمارهٔ ۴۱۳: من اگر می نخورم پیش رود!
شمارهٔ ۴۱۴: هلاک همچو منی خشم و کین نمیخواهد
شمارهٔ ۴۱۵: نه همین دل در برم چون مرغ بسمل میجهد
شمارهٔ ۴۱۶: ایزد به هر که عارض گل رنگ میدهد
شمارهٔ ۴۱۷: مویش وظیفة شب دیجور میدهد
شمارهٔ ۴۱۸: بر شعله آن چنان که کسی تار مو نهد
شمارهٔ ۴۱۹: شبی که عکس سر زلف یار در نظر آید
شمارهٔ ۴۲۰: نمیخواهم که بوی پیرهن از نزد یار آید
شمارهٔ ۴۲۱: خوش آنکه از سفر آن غمگسار باز آید
شمارهٔ ۴۲۲: به یاد آن قامتم از دیدن شمشاد میآید
شمارهٔ ۴۲۳: چو بینم کبک، یادم جلوة دلدار میآید
شمارهٔ ۴۲۴: چنانم بزم عشرت بیلبش دلگیر میآید
شمارهٔ ۴۲۵: از ره کوی تو چون بانگ جرس میآید
شمارهٔ ۴۲۶: چو رشک رخنهگرِ نام و ننگ میآید
شمارهٔ ۴۲۷: اگر دو روز از آن کو خبر نمیآید
شمارهٔ ۴۲۸: وفاداری از آن ترک شکار افکن نمیآید
شمارهٔ ۴۲۹: چو بلبل خاطرم از گفتن بسیار نگشاید
شمارهٔ ۴۳۰: عمدا اگر به یاد تو مشکل توان رسید
شمارهٔ ۴۳۱: به دلم تیرنگاهی ز تو غافل نرسید
شمارهٔ ۴۳۲: تا کی ز غیر حرف وفا میتوان شنید
شمارهٔ ۴۳۳: آن شوخ که بیخواب و خمارش نتوان دید
شمارهٔ ۴۳۴: تا قیامت خویشتن را از خرد بیگانه دید
شمارهٔ ۴۳۵: حرف عقبا را دل آگاهم از دنیا شنید
شمارهٔ ۴۳۶: هر که مشتاق تو باشد گِل به سر دارد نشوید
شمارهٔ ۴۳۷: ازین غیرت مرا آه از دل ناشاد میروید
شمارهٔ ۴۳۸: کجا رویم که ما را تو ملجایی و ملاذ
شمارهٔ ۴۳۹: در دل ز بس به عشق تو غمها شود لذیذ
شمارهٔ ۴۴۰: بر سر شیشه نبود پنبه، که بیروی یار
شمارهٔ ۴۴۱: باز هر سو موج ابری جلوهگر دارد بهار
شمارهٔ ۴۴۲: ز شیرین بود خسرو خوشدل و فرهاد از آن خوشتر
شمارهٔ ۴۴۳: از نسیم خط دلم را بیقراری بیشتر
شمارهٔ ۴۴۴: چون غنچهام دلی است ولی کار بستهتر
شمارهٔ ۴۴۵: لب گرم شکوه بود که گردید دیدهتر
شمارهٔ ۴۴۶: به جرم اینکه لب یار شد مسخّر ساغر
شمارهٔ ۴۴۷: زند تبخاله از خونم لب پیمانة اخگر
شمارهٔ ۴۴۸: خجل شد از سرشکم خاطر افسردة اخگر
شمارهٔ ۴۴۹: ای در سر از داغ توام هر لحظه سودای دگر
شمارهٔ ۴۵۰: بیا به مجلس و کام دل از شراب برآور
شمارهٔ ۴۵۱: ای دل طریقِ نیستی از من به یاد گیر
شمارهٔ ۴۵۲: سایهای ساقی به جرم توبه از ما وامگیر
شمارهٔ ۴۵۳: حرفم از فکر سر زلرفی پریشانست باز
شمارهٔ ۴۵۴: فانوسِ شمع کشتة دل شو نهان بسوز
شمارهٔ ۴۵۵: گم شدم از عالم امّا گم نشد نامم هنوز
شمارهٔ ۴۵۶: گر چه پیرم هست در دل ذوق تأثیرم هنوز
شمارهٔ ۴۵۷: نگشتم ایمن ازین چرخ کینهخواه هنوز
شمارهٔ ۴۵۸: ویران دل و تو در دل ویرانهای هنوز
شمارهٔ ۴۵۹: قدر درویشی نمیدانی به سلطانی گریز
شمارهٔ ۴۶۰: هستی دنیا و بال جان غمناکست و بس
شمارهٔ ۴۶۱: بس که نالیدم نه قوّت ماند در من نه نفس
شمارهٔ ۴۶۲: عاشق یاریم اما نام یار ما مپرس
شمارهٔ ۴۶۳: رحمش نمیآید به من چندانکه میسوزم نفس
شمارهٔ ۴۶۴: بلهوس گر نیستی دور از کنار یار باش
شمارهٔ ۴۶۵: کوی عشق است درین بیشه بداندیشه مباش
شمارهٔ ۴۶۶: نگردید آشنای می لب از خویشتن مستش
شمارهٔ ۴۶۷: خرد گو بیم کمتر ده که آزادم ز تأییدش
شمارهٔ ۴۶۸: به گوش درد دلم گاه گاه میرسدش
شمارهٔ ۴۶۹: شرابم عشوة یارست و ساغر چشم مخمورش
شمارهٔ ۴۷۰: ترحّم از نظر افتادگان چشم مخمورش
شمارهٔ ۴۷۱: این روضه که وقفست بر اغیار نعیمش
شمارهٔ ۴۷۲: کمر به کشتن من بسته خال گوشة چشمش
شمارهٔ ۴۷۳: آن غنچه که کس هیچ ندیدست دهانش
شمارهٔ ۴۷۴: باز با عشق تو محکم میکنم پیمان خویش
شمارهٔ ۴۷۵: چمنِ جلوهگری از قد رعنای تو خوش
شمارهٔ ۴۷۶: قدر سنبل بشکند چون واکند گیسوی خویش
شمارهٔ ۴۷۷: هوا خوش است و حریفان باغ دوشادوش
شمارهٔ ۴۷۸: دلی در سینه دارم مست و مدهوش
شمارهٔ ۴۷۹: بر دوخته نرگس نظر از شرم نگاهش
شمارهٔ ۴۸۰: ای مشرب خوشت به جهان یادگار عیش
شمارهٔ ۴۸۱: به این شوخی که دارد پی بهار جلوه رنگینش
شمارهٔ ۴۸۲: ای به درگاه تو واله هم عوام و هم خواص
شمارهٔ ۴۸۳: ای جهانی به عبودیّت خاصت مختصّ
شمارهٔ ۴۸۴: منم به یاد تو آسوده از نعیم ریاض
شمارهٔ ۴۸۵: ای در ایجاد سماوات وجود تو غرض
شمارهٔ ۴۸۶: گریه بیخون دلم رنگی ندارد در بساط
شمارهٔ ۴۸۷: سخن به وادی انصاف کرده راه غلط
شمارهٔ ۴۸۸: شد عمر صرف کار و نکردیم هیچ حظّ
شمارهٔ ۴۸۹: چون شوقم از اضطراب محظوظ
شمارهٔ ۴۹۰: امشب غریب نوسفری میکند وداع
شمارهٔ ۴۹۱: عالم رود ز طنطنة نور در سماع
شمارهٔ ۴۹۲: آب گردید استخوان در عشق جانانم چو شمع
شمارهٔ ۴۹۳: نماند با مژة من غبار گریة شمع
شمارهٔ ۴۹۴: نیست غم گر بادة صافم نباشد در ایاغ
شمارهٔ ۴۹۵: با این همه گلها که عیانست درین باغ
شمارهٔ ۴۹۶: بهرزه سلسله بر هم نمیزند آن زلف
شمارهٔ ۴۹۷: خورشید بر فروزد از آتش تب عشق
شمارهٔ ۴۹۸: گر هوس آلوده باشد دامان حسن است پاک
شمارهٔ ۴۹۹: بدین نشاط که رفتیم ناتوان در خاک
شمارهٔ ۵۰۰: از سر گذشتگان را تاج و کمر مبارک
شمارهٔ ۵۰۱: به تابم روز از بیتابی اشک
شمارهٔ ۵۰۲: چون کند میل سواری در قبال نیمرنگ
شمارهٔ ۵۰۳: حدیثی بر زبان هر دم ز هر باب آورد بلبل
شمارهٔ ۵۰۴: نسیم فیض تا شد جلوهگر در نو بهار دل
شمارهٔ ۵۰۵: چنان بگداخت در زندان غم این جان بیحاصل
شمارهٔ ۵۰۶: هر تار مژگانم بود موجیّ و عمّان در بغل
شمارهٔ ۵۰۷: ای شده سر تا به پا چو گلبن پر گل
شمارهٔ ۵۰۸: دیدة پیاله رشک می ناب کردهام
شمارهٔ ۵۰۹: محرم دل سینة بیکینة خود کردهام
شمارهٔ ۵۱۰: صیت حسنم که به آفاق به جنگ آمدهام
شمارهٔ ۵۱۱: تا جدا از بزم آن آرام دلها ماندهام
شمارهٔ ۵۱۲: بیرخت با تیرهروزی روزگاری ماندهام
شمارهٔ ۵۱۳: باز در دل دود آه شعله ور پیچیدهام
شمارهٔ ۵۱۴: مرد عشقم گر چه خود را در هوس پیچیدهام
شمارهٔ ۵۱۵: دی صبا را همنشین زلف جانان دیدهام
شمارهٔ ۵۱۶: وقت آن شد کز لب دل گل کند تبخالهام
شمارهٔ ۵۱۷: خوش تلاش محرمیها میکند بیگانهام
شمارهٔ ۵۱۸: درین دریای بیبن چون حبابم
شمارهٔ ۵۱۹: نیایم در نظر از ناتوانی هر کجا افتم
شمارهٔ ۵۲۰: تا چند ز بیداد تو خونین جگر افتم
شمارهٔ ۵۲۱: گریه خونگرمست ز آن با دیده محرم ساختم
شمارهٔ ۵۲۲: چون بر ابرویش نظر اندختم
شمارهٔ ۵۲۳: چند بر سنگم زنی من شیشهٔ جان نیستم
شمارهٔ ۵۲۴: چنان در کوی او افتادگی را کار میبستم
شمارهٔ ۵۲۵: کاش چون پروانه من هم بال و پر میداشتم
شمارهٔ ۵۲۶: هم در شیخ زدم هم ره رهبان رفتم
شمارهٔ ۵۲۷: به جز تو جمله بیحاصل گرفتم
شمارهٔ ۵۲۸: به آن بیگانه امشب یک دو حرف آشنا گفتم
شمارهٔ ۵۲۹: شکر خدا که باز به امداد همّتم
شمارهٔ ۵۳۰: به کوی عشق در پیری چنان از پای افتادم
شمارهٔ ۵۳۱: لبی پرشکوه از یاران بیمهر و وفا دارم
شمارهٔ ۵۳۲: چو صبح از آفتابی طلعتی یک دم هوس دارم
شمارهٔ ۵۳۳: همین نه لخت جگر در دهان غم دارم
شمارهٔ ۵۳۴: راز در دل از آن نهان دارم
شمارهٔ ۵۳۵: دلِ پر از گرهی از عتاب او دارم
شمارهٔ ۵۳۶: همیشه آینة دل به پیش روی تو دارم
شمارهٔ ۵۳۷: دهان بر بسته لبریز نوای یاربی دارم
شمارهٔ ۵۳۸: بَدَم با نالة بلبل دل افسردهای دارم
شمارهٔ ۵۳۹: هرگز دلی از نالة خود شاد ندارم
شمارهٔ ۵۴۰: به جیب چاک و به دل داغ هجر یار ندارم
شمارهٔ ۵۴۱: دماغ سیر گلستان و گشت باغ ندارم
شمارهٔ ۵۴۲: عمریست که در کوی بلا خانه نداریم
شمارهٔ ۵۴۳: به زلف او دل خود را به ابرام آشنا کردم
شمارهٔ ۵۴۴: کمان غمزه پر کش کن که تیرت را نشان گردم
شمارهٔ ۵۴۵: بسی بگریستم کان شوخ را تندی ز خو بردم
شمارهٔ ۵۴۶: غلط کردم دلت را با ترحّم آشنا کردم
شمارهٔ ۵۴۷: به فریادی ترا سرگرم در بیداد خود کردم
شمارهٔ ۵۴۸: چسان گرم سخن با آن بت شیرین دهن گردم
شمارهٔ ۵۴۹: در ره او هر دو عالم را به یکدیگر زدم
شمارهٔ ۵۵۰: شب ز شیون بلبل گوینده را آتش زدم
شمارهٔ ۵۵۱: بلبل عشقم که چون با شوق دمساز آمدم
شمارهٔ ۵۵۲: خاک پای تو که در چشم تر انباشته بودم
شمارهٔ ۵۵۳: زخمی به دو صد جان به کف از ناز تو دیدم
شمارهٔ ۵۵۴: بیرحمی بالای زبر دست تو نازم
شمارهٔ ۵۵۵: من مست محبّتم چه سازم
شمارهٔ ۵۵۶: به جان افزایم و خاک بدن در خاکدان ریزم
شمارهٔ ۵۵۷: ندید کشتِ امل قطرهای ز جوی کسم
شمارهٔ ۵۵۸: گهی که نامه به سوی تو دلربا بنویسم
شمارهٔ ۵۵۹: خوش آن که دست به دست سبوی میباشم
شمارهٔ ۵۶۰: مژه چو در نمِ اشک جگر فشار کشم
شمارهٔ ۵۶۱: کس چه داند آنچه من ز آن شوخ رعنا میکشم
شمارهٔ ۵۶۲: بغل بر هم نمیآید ز ذوق آن برو دوشم
شمارهٔ ۵۶۳: ز داغ لاله چشم آمد به داغم
شمارهٔ ۵۶۴: نه بهر آنکه عالم بر دلم تنگست مینالم
شمارهٔ ۵۶۵: هزاران منزلم طی گشت و من در اولین گامم
شمارهٔ ۵۶۶: ترا خاطر به سوی دشمن بدخوست میدانم
شمارهٔ ۵۶۷: ز بس سرگرم شوقم پای کم از سر نمیدانم
شمارهٔ ۵۶۸: طوطی شکرخایم نیشکر نمیدانم
شمارهٔ ۵۶۹: ز دانش مرا بس، که نام تو دانم
شمارهٔ ۵۷۰: جا در دل پاک تو نمودن نتوانم
شمارهٔ ۵۷۱: چه افتم که خود آفتفزای خویشتنم
شمارهٔ ۵۷۲: میتوانم ای فلک گر دست بر ترکش زنم
شمارهٔ ۵۷۳: وقت شد کز ستمت جامة جان چاک زنم
شمارهٔ ۵۷۴: ز ابر دیده در و دشت را پر آب کنم
شمارهٔ ۵۷۵: کی بود دل ز می وصل تو سرشار کنم
شمارهٔ ۵۷۶: خواهم ز داغ عشق لباسی به بر کنم
شمارهٔ ۵۷۷: با تو هر شب لب از آب زندگانی تر کنم
شمارهٔ ۵۷۸: تا ابد دیگرش از لعل تو مأیوس کنم
شمارهٔ ۵۷۹: تا به کی پیوسته وصف طرّة پر خم کنم
شمارهٔ ۵۸۰: چون به یاد زلف او اندیشه آرایی کنم
شمارهٔ ۵۸۱: بعد هزار غم اگر عشرتی آرزو کنم
شمارهٔ ۵۸۲: گاهی کمان ناله به خمیازه زه کنم
شمارهٔ ۵۸۳: کی به فریب سبزه دل مایلِ کشت میکنم
شمارهٔ ۵۸۴: آینهام خیال تو تصویر میکنم
شمارهٔ ۵۸۵: چون به یاد زلف او زلف غم افشان میکنم
شمارهٔ ۵۸۶: حال خود را خراب میبینم
شمارهٔ ۵۸۷: ز گرمی دستگاه اهل عالم تنگ میبینم
شمارهٔ ۵۸۸: من هیچ نمیگویم من هیچ نمیدانم
شمارهٔ ۵۸۹: خوش آنکه رویت بینم و در روی تو حیران شوم
شمارهٔ ۵۹۰: چند از گل سخن عرض تجمّل شنوم
شمارهٔ ۵۹۱: ز چشمان تو راز خویش را بنهفته میخواهم
شمارهٔ ۵۹۲: جمال شاهد رحمت فزاید از گنهم
شمارهٔ ۵۹۳: بر گردِرخت سبزه و گل سر زده در هم
شمارهٔ ۵۹۴: دیده را از پرتو روی تو تابی میدهم
شمارهٔ ۵۹۵: بزم عشرت تا ز خون دل مهیّا کردهام
شمارهٔ ۵۹۶: ما رام خویش بهر تو دلدار گشتهایم
شمارهٔ ۵۹۷: خود را به ناز آن بت طنّاز دادهایم
شمارهٔ ۵۹۸: عمریست تا جدا ز تو مهوش نشستهایم
شمارهٔ ۵۹۹: شب در نظارة رخش ابرام کردهایم
شمارهٔ ۶۰۰: راه بیرون شد درین دشت الم گم کردهایم
شمارهٔ ۶۰۱: گاه خود خوردیم و گاهی صرف مردم کردهایم
شمارهٔ ۶۰۲: در شمار کوی جانان کعبه را که دیدهایم
شمارهٔ ۶۰۳: ما فیض کعبه از در میخانه بردهایم
شمارهٔ ۶۰۴: جدا ز طرّة تابیدة تو میتابیم
شمارهٔ ۶۰۵: سوخت هر جا خستهای ما بیمحابا سوختیم
شمارهٔ ۶۰۶: عمرها ما از خدا درد ترا میخواستیم
شمارهٔ ۶۰۷: یاد ایامی که در دل مهر یاری داشتیم
شمارهٔ ۶۰۸: تا چند درین غمکده غمناک نشینیم
شمارهٔ ۶۰۹: چو گوی عرصة آفاق را به سر گشتیم
شمارهٔ ۶۱۰: دل را به سر زلف تو دلدار سپردیم
شمارهٔ ۶۱۱: پنبه در گوش نهادیم و خبردار شدیم
شمارهٔ ۶۱۲: گوهریم و بر بساط دهر یکتای خودیم
شمارهٔ ۶۱۳: جز داغ جفا بر دل مهجور ندیدیم
شمارهٔ ۶۱۴: یک عشوه از آن نرگس غمّاز ندیدیم
شمارهٔ ۶۱۵: در طور فنا وعدة دیدار شنیدیم
شمارهٔ ۶۱۶: بر دل رقم حسرت جاهی نکشیدیم
شمارهٔ ۶۱۷: دلا هنوز امیدی به چشم تر داریم
شمارهٔ ۶۱۸: هر جا که نام درد دل مبتلا بریم
شمارهٔ ۶۱۹: ما به زیر آسمان مشتی فروزان گوهریم
شمارهٔ ۶۲۰: از فکر خال و طرّة جانانه بگذریم
شمارهٔ ۶۲۱: هر دم ز گرمخویی خود برفروزیَم
شمارهٔ ۶۲۲: آهی از دل از پیِ دفعِگزندی میکشیم
شمارهٔ ۶۲۳: تا به کی بر بستر آرام تن باز افکنیم؟
شمارهٔ ۶۲۴: حاشا که غیر عشق حدیث دگر کنیم
شمارهٔ ۶۲۵: ما به بدنامی تلاش نیکنامی میکنیم
شمارهٔ ۶۲۶: دل به یاد تو سرخوش است همان
شمارهٔ ۶۲۷: ز مژگان چند چون ابر بهاران
شمارهٔ ۶۲۸: میتوان از زندگانی دست آسان شستن
شمارهٔ ۶۲۹: به نومیدی ستم باشد ز راه دوست برگشتن
شمارهٔ ۶۳۰: چو گرد چند به دنبال کاروان گشتن
شمارهٔ ۶۳۱: به راه دیر سبکبار و بیحرج رفتن
شمارهٔ ۶۳۲: گرت هواست به هر نیک و بد به سر بردن
شمارهٔ ۶۳۳: چه خواهد شد دو روزی جور کمتر میتوان کردن
شمارهٔ ۶۳۴: لبی تر یک دم از جام طرب، کم میتوان کردن
شمارهٔ ۶۳۵: چه پای بستة تدبیرم بایدم بودن
شمارهٔ ۶۳۶: میشد از طَرة او کام دل آسان دیدن
شمارهٔ ۶۳۷: نه تنها در چمن از زوی گل گل میتوان چیدن
شمارهٔ ۶۳۸: اگر چشمت کند یک عشوة مستانه در گلشن
شمارهٔ ۶۳۹: برافکن پرده و از عکس آن رونوبهارم کن
شمارهٔ ۶۴۰: گر جام میی داری عزم لبِجویی کن
شمارهٔ ۶۴۱: بعد ازین ای دل تلاش مهر هر ناکس مکن
شمارهٔ ۶۴۲: اسکندرم دستور من عقل هنر فرسود من
شمارهٔ ۶۴۳: نمیگردد مگر، در صیدگاه دل شکار من
شمارهٔ ۶۴۴: نو خط من کرده است عزّت نخجیر من
شمارهٔ ۶۴۵: ز ناز آن رامْ دشمن گرچه دایم میرمید از من
شمارهٔ ۶۴۶: اوج گیرد رتبة افتادگی از حال من
شمارهٔ ۶۴۷: هم حریف زندانم هم رفیق چاهم من
شمارهٔ ۶۴۸: تا دورم از تو ای بت نامهربان من
شمارهٔ ۶۴۹: گر نه ابراهیم عهد خود بود جانان من
شمارهٔ ۶۵۰: من بلبلم و گلشن کویت چمن من
شمارهٔ ۶۵۱: ای ترا جلوه خوش و قامت رعنا موزون
شمارهٔ ۶۵۲: از دل هوای وصل تو کی میرود برون
شمارهٔ ۶۵۳: سر فدای جانانست، کام افتخارست این
شمارهٔ ۶۵۴: از زمین بوس درش یک دم نپیچد سر جبین
شمارهٔ ۶۵۵: در خواب خمار آن چشم دایم ز شراب او
شمارهٔ ۶۵۶: بهار رفت و نچیدیم گل ز گلشن او
شمارهٔ ۶۵۷: ای سرو، پای بستة سرو روان تو
شمارهٔ ۶۵۸: اثر ندیده دل از حرف مهربانی تو
شمارهٔ ۶۵۹: از گل آوازهای شنیدی تو
شمارهٔ ۶۶۰: چو موکشان به گلشنم آرد هوای تو
شمارهٔ ۶۶۱: ای فتنه یک دم آی ز بالای زین فرو
شمارهٔ ۶۶۲: بیا ای عیش مشرب، نالهای از ساز غم بشنو
شمارهٔ ۶۶۳: آن ناز و آن کرشمه و آن چشم و آن نگاه
شمارهٔ ۶۶۴: بیبادة لبت در میخانه بسته به
شمارهٔ ۶۶۵: به عهد زلف خوشت مشک ناب یعنی چه
شمارهٔ ۶۶۶: خوش به کام همه در ساختهای یعنی چه
شمارهٔ ۶۶۷: جا بکوی یار ده ما را بجنّت جا مده
شمارهٔ ۶۶۸: یک شب ترا بغل نگرفتم چه فایده
شمارهٔ ۶۶۹: گریه از بیم تو شد در دل بیتاب گره
شمارهٔ ۶۷۰: ای حسرت لبت به دل نیشکر گره
شمارهٔ ۶۷۱: تو شمع بزم خوبانی مشو یکرو به پروانه
شمارهٔ ۶۷۲: ای که عاشق نیستی پا در حریم ما منه
شمارهٔ ۶۷۳: دعوت عشق است اینکه بار نیابی
شمارهٔ ۶۷۴: دوش کردی پرسش گرمی که جانم سوختی
شمارهٔ ۶۷۵: ز اوج عشق نداریم مطلب دگری
شمارهٔ ۶۷۶: بزم عشق است سبک پا به میان نگذاری
شمارهٔ ۶۷۷: نظرباز صف مژگانش با خنجر کند بازی
شمارهٔ ۶۷۸: عجب عجب که تو عاشق ز بلهوس نشناسی
شمارهٔ ۶۷۹: من گرفتم درد دل غیر از توام داند کسی
شمارهٔ ۶۸۰: آنکه من دارم ندارد همچو او دلبر کسی
شمارهٔ ۶۸۱: در دلم نیست به جز عهد تو پیمان کسی
شمارهٔ ۶۸۲: گر دلت بما باشد ور تو یار ما باشی
شمارهٔ ۶۸۳: ترا میخواستم ای غم که شبها یار من باشی
شمارهٔ ۶۸۴: عهدم همه جا، عهد شکن بلکه تو باشی
شمارهٔ ۶۸۵: الهی تا بود دنیا تو باشی
شمارهٔ ۶۸۶: زهی به پیش لبت کار عقل مدهوشی
شمارهٔ ۶۸۷: چون گل به چمن خنده دمادم نفروشی
شمارهٔ ۶۸۸: بلبلان را همچو رویت کم به دست آید گلی
شمارهٔ ۶۸۹: گمنام گرد و باش فراموش عالمی
شمارهٔ ۶۹۰: هنوزم میخلد در دل خیال نوک مژگانی
شمارهٔ ۶۹۱: کسی را شد مسلّم نکته دانی
شمارهٔ ۶۹۲: تا به کی چون آتش ای گل خانمانسوزی کنی
شمارهٔ ۶۹۳: همچو شمشیر ای پسر گر جوهری پیدا کنی
شمارهٔ ۶۹۴: برین مباش که قانون تازه ساز کنی
شمارهٔ ۶۹۵: اگر چو شمع زمانی در انجمن بنشینی
شمارهٔ ۶۹۶: به دیده جا دهدت گر رقیب دون، نروی!
شمارهٔ ۶۹۷: زلف او هر جانب افکندست دام غمزهای
شمارهٔ ۶۹۸: خوش بیخبر ز حال دل زار گشتهای
شمارهٔ ۶۹۹: دارم دلی به مهر بتان عهد بستهای
شمارهٔ ۷۰۰: سخت بیمهر و جفا پیشه و پر فن شدهای
شمارهٔ ۷۰۱: در جامة خوبی چه بلا حور سرشتی
شمارهٔ ۷۰۲: جدا از من بهر کس خواستی مهر و وفا کردی
شمارهٔ ۷۰۳: دلم خوشست اگر شکوهگر دعا بنویسی
شمارهٔ ۷۰۴: خواهم که نشینم خوش برطرف گلستانی
شمارهٔ ۷۰۵: نگاه گرم عاشق را، رسد جانانه آرایی
شمارهٔ ۷۰۶: چو سنبل پیچ و تابم مو بمو از پیچش مویی
شمارهٔ ۷۰۷: کجا شد گریهٔ مستانهٔ من در سر کویی