گنجور

 
فیاض لاهیجی

وصل شد باعث جدایی ما

خصم ما گشت آشنایی ما

گرد ما هم به دامنی نرسید

چه رسا بود نارسایی ما

در چمن بال بسته‌تر گشتیم

دام خندید بر رهایی ما

دل نهادِ شکستگی شده‌ایم

چه گران است مومیایی ما

زین که ما را به هیچ کس نخرید

چه عیان شدگرانبهایی ما

دوست را کرده‌ایم دشمن خویش

سخت واباخت کیمیایی ما

سخت کاریست سد دل گشتن

مفت ما بود ناروایی ما

ما که امّید گم شدن داریم

کی کند خضر رهنمایی ما!

غم به ما خوش نیاز پاشی کرد

تازگی داشت دلربایی ما

هر چه هم داشتیم باخته‌ایم

مایه برداشت بینوایی ما

وصل ما خوش نکرد دل فیّاض

دل مگر خوش کند جدایی ما

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode