گنجور

 
فیاض لاهیجی

کی بود دل ز می وصل تو سرشار کنم

غصه را خون کنم و در دل اغیار کنم

طفل مکتب شوم و پیش ادیب نگهت

سبق شکوة هجران تو تکرار کنم

ته بته گریة خون گشته که در دل گر هست

گریه بگشاید و من پیش تو اظهار کنم

پای تا سر همه از شوق تماشای رخت

نگهی گردم و دریوزة دیدار کنم

ساغر حوصله کز بادة بیداد تهیست

بازش از تلخ می ناز تو سرشار کنم

تو نهی لب به لب خنده و من از سر شوق

گریه را بر رخ شادی مژه افشار کنم

خنده را تا به لب لعل تو بینم گستاخ

صد هوس را گرة خاطر افگار کنم

پر کنی ناز تو و کم نکنم من ز نیاز

کم کنی گوش تو من گله بسیار کنم

کی بود همره آن شوخ چو بلبل فیّاض

به کف این تازه غزل روی به گلزار کنم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode