گنجور

 
فیاض لاهیجی

به لب تا نغمة عیشم قرین است

مدار چرخ برچین ِ جبین است

شکوهم مانع افتادگی نیست

سرم بر چرخ و رویم بر زمین است

نظر جایی نمی‌اندازم از بیم

نگاهم را نگاهی در کمین است

لب پر خنده چون ساغر چه حاصل

چو مینا گریه‌ام در آستین است

ز کشت همّتم یک جو طمع نیست

که این خرمن فدای خوشه‌چین است

حذر ای غنچه از دود دلم کن

که آه من طلسم آتشین است

ز چرخ از مهلت ده روزه فیّاض

مشو ایمن چنین دشمن متین است