گنجور

 
فیاض لاهیجی

بی‌روی تو تا چشم صراحی نگرانست

در شیشة ما باده یکی راز نهانست

چون جامة صبرم نشود پاره! که امشب

در پرتو دیدار تو مهتاب کتانست

ممتاز بود داغ دل از داغ سراپا

این لاله درین باغ گل دست نشانست

از رنگ تنک ظرف توان یافت ضمیرش

ناگفته به کس راز دل شیشه عیانست

فیّاض ازین ورطه به ساحل نتوان رفت

کز اشک تو هر جا که کناریست میانست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode