ز ناز آن رامْ دشمن گرچه دایم میرمید از من
ولی درد دلِ ناگفته گاهی میشنید از من
من آن نامهربانیها که میدیدم نمیبینم
نمیدانم به غیر از مهربانیها چه دید از من!
نمیدانم کباب ناز بودم یا عتاب امشب
همین دانم که خونابی به حسرت میچکید از من
تو طاقت دشمن و، آنگه من و طاقت، محالست این
کنون آن صبر و آن طاقت که میدیدی رمید از من
خوشا عهدی که در کوی تو بودم از جهان فارغ
چه خواریها که گردون از تغافل میکشید از من
ز بس خونها ز رشک کشتگانت میخورم ترسم
که جوشد در قیامت خون یک محشر شهید از من
تو ای فیّاض اگر با من نزاعی در جهان داری
جهان و هر چه در وی از تو و میرزا سعید از من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بمن هر کس که روزی یار شد دامن کشید از من
که جز درد و بلای عاشقی چیزی ندید از من
بود بر هر سر ره دردمندی واقف حالم
که در عشق و جنون بر هر دلی دردی رسید از من
نگردد رام اگر چون سگ دهم جان در وفاداری
[...]
محبت ز اضطراب دل، پشیمانی کشید از من
گر از من راست پرسی، عشق روز خوش ندید از من
مه نامهربانم بیگنه دامن کشید از من
چه بد کردم، چه بد رفتم، چه بد گفتم چه دید از من
سخن میرفت از بیگانگان، از خویشتن رفتم
باین ترتیب درس آشنائی را شنید از من
بخود بیگانهتر امروز دیدم آن ستمگر را
[...]
بسی الطاف و احسان کرد حیرانم چه دید از من
گلم را خود سرشت و عشق خود را آفرید از من
عنایتهای پنهانیش را گویم معاذالله
به جز از دیگری یوسف که نتوانی خرید از من
خیال او لبالب کرد بیرون و درونم را
[...]
خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من
تغافل از تو می بارید و حسرت می چکید ازمن
خوش آن ساعت که هرگز بر مراد ما نبود، اما
نصیحت های بی تابانه گاهی می شنید از من
خوش آن غیرت که می افزود بیدادش اگر گاهی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.