گنجور

 
فیاض لاهیجی

مژه چو در نمِ اشک جگر فشار کشم

به جلوه‌گاه خزان طرح صد بهار کشم

به چهره برگ خزانم ولی به دولت عشق

نهشت گریه که خمیازه بر بهار کشم

سواد خوان خط سبز می‌تواند شد

به چشم زاهد اگر سرمه زین غبار کشم

به دست وعده مده اختیار قتل مرا

کهنیست طاقت آنم که انتظار کشم

دعا ز صید اجابت چه طرف بربندد

به ناله‌ای که من از سینة فگار کشم

کرشمه سنجی داغم بهار صد چمنست

چه لازمست که حسرت به لاله‌زار کشم

به این حیات چرا باید از اجل ترسید

چه باده روز کشیدم که شب خمار کشم!

تمام شوقم و در غیرتم نمی‌گنجد

که آرزوی ترا تنگ در کنار کشم

عروج جلوة بی‌اعتباریم کافیست

دگر ز چرخ چرا ناز اعتبار کشم!

کنون که خونی صد فرصتم نمی‌دانم

که انتقام چه حسرت ز روزگار کشم!

تموّج نفسم دام عندلیبانست

به نیم ناله که از جان بی‌قرار کشم

چنان تزلزل عشق اختیارم از کف برد

که ناله‌ای نتوانم به اختیار کشم

بس است قوت پروازم آنقدر فیّاض

که خویش را به سر راه آن سوار کشم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟

به طاقتی که ندارم کدام بار کشم؟

نه قوتی که توانم کناره‌ جُستن از او

نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم

نه دست صبر که در آستین عقل برم

[...]

صائب تبریزی

مرا که گفت که دست از عنان یار کشم

کشد رقیب رکاب و من انتظار کشم

مرا که هست میسر سبوکشی در دیر

چه لازم است که درد سر خمار کشم

مرا که صبحت داغی همیشه داشته‌ام

[...]

حزین لاهیجی

بر آن سرم که غم تازه در کنار کشم

ز داغ عشق به دل طرح لاله زار کشم

بسی کشیدم از آسودگی خمار بس است

سری به آن مژه های جگر فشارکشم

ز کوی عشق توان خاک تا به لب مالید

[...]

آشفتهٔ شیرازی

من آن نیم که بجز بار عشق یار کشم

نیم حمول که جز بار دوست بار کشم

کناره جوی شوم من زباغ کون و مکان

مگر چو جو قد سرو تو در کنار کشم

قرار ما ز ازل نیست غیر جان بازی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه