گنجور

 
فیاض لاهیجی

نگاه گرم عاشق را، رسد جانانه آرایی

نباشد کار هر افسرده‌ای میخانه آرایی

مرمّت کردة عشقست بنیاد خراب من

بلی سیلاب نیکو می‌کند ویرانه آرایی

بصد رنگ آرزو پیراست ذوق وعدة وصلم

برای میهمان رسمست کردن خانه آرایی

تصرف‌های عشق افزود چندین شیوه بر خوبی

نمی‌داند به از مشاطه کس جانانه آرایی

بهر دل کی فشاند تخم خواهش مرد دانا دل

زمین پرورده باید تا تواند دانه آرایی