به زلف او دل خود را به ابرام آشنا کردم
عجب رم کرده مرغی باز با دام آشنا کردم
دل بیطاقتی خون باد کز بی محرمی آخر
صبا را با سر زلفش به پیغام آشنا کردم
ز هر مویم دو صد فوّارة الماس میجوشد
به تلخیهای هجران تو تا کام آشنا کردم
نزاکت غوطهها در شهد و شکر خورد تا آخر
به صد تلخی لب او را به دشنام آشنا کردم
به هر گام از ره مطلب دو صد منزل پس افتادم
به راه عقل نافرجام تا کام آشنا کردم
به کامم ناگوارا بود خون بادة عشرت
به صد خون دل آخر لب بدین جام آشنا کردم
به راه عشق فیّاض آفتی چون نیکنامی نیست
غلط کردم، به نیکویی چرا نام آشنا کردم!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لبی کز نازکی بار تبسم بر نمیتابد
به خون غلطم که امروزش به دشنام آشنا کردم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.