گنجور

 
فیاض لاهیجی

تو سروری سرفرازی بر تو ختم است

تو جانی دلنوازی بر تو ختم است

زده داغ تو مُهرم بر در دل

که یعنی عشقبازی بر تو ختم است

نیاز عالمی را کشته نازت

بنازم بی‌نیازی بر تو ختم است

به تیرم گه نوازی که به تیغم

بتا عاشق‌نوازی بر تو ختم است

ز سعیت برگذشت از چاره کارم

سپهرا چاره‌سازی بر تو ختم است

چو شمعم دید شب، فیّاض خوش گفت

که الحق جان‌گدازی بر تو ختم است