گنجور

 
فیاض لاهیجی

شاه اجل به حکم تو فرمان روان کند

سر خیل فتنه هر چه تو گویی چنان کند

تاب نگه ندارم و داغم کزین ادا

آن بدگمان مباد تغافل گمان کند

چون زه کند کمان تغافل نگاه ناز

هر جا که هست سینة ما را نشان کند

فردا که ناتوانی ما را کنند وزن

میزان خدنگ قامت خود را کمان کند

چون عرض پیچ و تاب دهد جلوة قدش

فیّاض را تصور موی میان کند