نمیدانم چه آیین است کافر کجکلاهان را
که شیر دایه پندارند خون بیگناهان را
ز حاکم غافلی ظالم نمیدانی که میباید
غم امیدواران بیشتر امیدکاهان را
به شوخیهای انصاف تو نازم در صف محشر
که دامن میدهد در دست مشتی دادخواهان را
ز اقبال بلند عشق بیطالع گمان دارم
که تسخیر سیهبختان کند مژگان سیاهان را
تو ای سرخیل خوبان چون به خال و خط کنم وصفت!
به تعریف دگر باید ستودن پادشاهان را
به ما بسیار ای بدخو جفا کردی و بد کردی
ازین بدتر جفا بایست کردن نیکخواهان را
رمیدنهای عاشق در حقیقت دام معشوقست
به وحشت الفت دیگر بود جادونگاهان را
نگاه سرکشش را التفاتی با اسیران است
رعیّتپروری لازم بود شوکت پناهان را
به جهد خویش باید دست در دامان رهبر زد
چه میداند جرس درد دل گم کرده راهان را
به این بیچارگیها دل همان در چاره میبندم
امید ساحل از دل کی رود کشتی تباهان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بگو ای باد آن سر خیل رعنا پادشاهان را
سر کج افسران تاج سر زرین کلاهان را
همه محزون گدازان آفتاب مضطرب سوزان
شه اشفته حالان خسرو مجنون سپاهان را
تو ای سلطان خرم دل که از مشغولی غیرت
[...]
الهی پارهای تمکین رم وحشی نگاهان را
به قدر آرزوی ما شکستیکجکلاهان را
بهمحشرگر چنین باشد هجوم حیرت قاتل
چو مژگان بر قفا یابند دست دادخواهان را
چهامکان است خاک ما نظرگاه بتان گردد
[...]
بلا شد گوشهٔ چشم ترحم بیگناهان را
نگه٬ تیغ سیهتاب است، این مژگانسیاهان را
ز چشم مست دارد یاد، ساقی بادهپیمایی
در این مجلس که ساغر داد یا رب خوشنگاهان را؟
سر تسلیم می سایم، به خاک عجز و می کنم
[...]
تعالی الله به رحمت شاد کردن بیگناهان را
خجل نپسندد آزرم کرم بیدستگاهان را
خوی شرم گنه در پیشگاه رحمت عامت
سهیل و زهره افشانده ز سیما روسیاهان را
زهی دردت که با یک عالم آشوب جگرخایی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.