گنجور

 
فیاض لاهیجی

دلا هنوز امیدی به چشم تر داریم

گمان صد اثر از آه بی‌اثر داریم

اگر اجازت آهی دهی به قوّت ضعف

امید هست که خود را ز خاک برداریم

پس از شکست به ساحل رسد سفینة موج

شکسته‌ایم و همان بیم صد خطر داریم

در آن چمن که نسیم از حریر گل بیزند

پرند ناله به گل‌دوزی شرر داریم

شرابِ رنگ زند موج در پیالة گل

در آن چمن که به یادت پیاله برداریم

درین هوا که سبکروحی از نسیم پُرست

دماغی از نفس گل شکفته‌تر داریم

درین بهارِ هوس چون نسیم لاله و گل

بدین خوشیم که بر موج خون گذر داریم

شبی به بزم گشودی تو جیب و ما از ذوق

هنوز آینة صبح در نظر داریم

ز ضعف خسته دلی همچو نالة عشّاق

نمی‌رسیم به جایی، ولی اثر داریم

فریب لطف زبانّی او مخور فیّاض

تو از زبانش و ما از دلش خبر داریم