ما فیض کعبه از در میخانه بردهایم
سر خطّ مشرب از خط پیمانه بردهایم
تا یک بکام سوختنی شد نصیب ما
بس شمعها به تربت پروانه بردهایم
فیض اثر ز بوم و بر بخت ما مجوی
ما آبروی نالة مستانه بردهایم
ما و دل از متاع غم جانفزای دوست
هر یک نصیب خویش جداگانه بردهایم
ای سیل برنگرد که از انتظار تو
شد عمرها که رخت به ویرانه بردهایم
با ما به جز صفای دو عالم نمانده است
از دل غبار محرم و بیگانه بردهایم
فیّاض اگر خراب شود آسمان چه باک
ما هر چه بردنی است ازین خانه بردهایم
از بزم یار تا ز ادب پا کشیدهایم
خون خوردهایم اگر لب ساغر مکیدهایم
چون شیشه راز دل به کسی سر نکردهایم
خون خوردهایم چون خم و دم در کشیدهایم
چاک کفن گواه که ما هم به عمر خویش
پیراهنی به کام دل خود دریدهایم
در راه عشق پای تو سنگ ره تو بس
ما پا شکستهایم و به منزل رسیدهایم
ره از در طلب قدمی تا به مطلب است
ما خود به هرزه راه درازی بریدهایم
معشوق را به دیدة عاشق توان شناخت
ما را مساز تیره که ما نور دیدهایم
فیّاض لب به خواهش ما تر مکن که ما
خونابهایم و از دل حسرت چکیدهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما ساغر الست به رغبت کشیدهایم
قالوابلی به گوشِ ارادت شنیدهایم
گر مستی کنیم ز بی طاقتی رواست
کآن روز کاسه هایِ لبالب کشیدهایم
نه نه قدح کشان دگران اند ما نهایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.