گنجور

 
فیاض لاهیجی

دلم شبی که خیال ترا نشیمن شد

چو آفتاب مرا داغ سینه روشن شد

کدام شمع کند خانه روشنم بی‌تو!

مرا که پرتو خورشید دود روزن شد

به منع گریه به چشم تر آستین چه نهم

کنون که راز دلم رو شناس دامن شد

ز بس که سنگ ملامت زدند و تاب آورد

دلِ چو شیشة من رفته رفته آهن شد

چه رشحه از مژه دادی به کشت غم فیّاض؟

که دانه خوشه برآورد و خوشه خرمن شد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظیری نیشابوری

به خاطرم گله‌ای گشت و دوست دشمن شد

دو دل چو شیر شکر بود سنگ و آهن شد

چو خانه سر کشتست عهد را بنیاد

ز هر طرف که نسیمی وزید روزن شد

مرنج اگر نشدم مضطرب ز آمدنت

[...]

کلیم

بیا که بیتو سیاهی ز چشم روشن شد

ز گریه دیده ما همچو چشم روزن شد

جدا ز لعل لبت جام ماتمی دارد

زدم چو بر لبش انگشت گرم شیون شد

برای سوختن آماده ام چنانکه کسی

[...]

صائب تبریزی

زگریه آینه هر دلی که روشن شد

چو اشک، مردمک حلقه های شیون شد

چراغ روز بود آفتاب در نظرش

ز سرمه دل شب دیده ای که روشن شد

هزار آه شود گر ز دل کشم یک آه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

دگر چراغ که در طور حسن روشن شد؟

که نور وادی ایمن، وبال ایمن شد

ز دیده خون دلم باز عزم دامن کرد

چراغ دیده من مرده بود روشن شد

به کلبه‌ام که دگر فال روشنایی زد؟

[...]

صامت بروجردی

به روز حشر تو را اگر جحیم مسکن شد

بسوزی ار به تنت از حدید جوشن شد

چرا زبان تو (صامت) ز بیم الکن شد

ز هول حادثه هر دو کون ایمن شد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه