پیشهٔ ما عشق و رندی کار ماست
نیکنامی ننگ ما و عار ماست
ما امانتدار عشقیم از ازل
آنچه گردون برنتابد بار ماست
آنچه گرمای قیامت نام اوست
گرمی هنگامة بازار ماست
چون شب عیدست بر ما شام مرگ
در قیامت وعدة دیدار ماست
بتپرست آرزوهای خودیم
رشتة طول امل زنّار ماست
چهرة مقصود خود را پردهایم
وه که این آیینه در زنگار ماست
در حجاب خودنمایی ماندهایم
هر دو عالم پردة پندار ماست
ما جمال خویش نتوانیم دید
گرد هستی بر رخ رخسار ماست
همچو ما فیّاض کس آزرده نیست
هم زما آشفتهتر دستار ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به حس تنهایی و غم ناشی از جدایی از معشوق میپردازد. او اشاره میکند که حتی همدمی یا دوستی که شاداب به نظر میرسد، در واقع نمیتواند دل را شاد کند و از درد جدایی نمیتواند بگریزد. او بیان میکند که شادی و خوشیهای بیگانه برایش بیمعناست و تنها در غم و اندوه میتواند آرامش یابد. او در نهایت به این نتیجه میرسد که گریه بر درد جدایی و یاد آشنای محبوبش میتواند به او تسکین دهد، اما در فضایی از ملال و ناامیدی.
هوش مصنوعی: عشق و خوش گذرانی شغل ماست و اعتبار و شهرت خوب ما نیز موضوعی است که ممکن است ما را شرمنده کند.
هوش مصنوعی: ما حافظان عشق هستیم از دیرباز و آنچه که آسمان بر دوش ما نمیتواند حمل کند، مسئولیت ماست.
هوش مصنوعی: آنچه که در روز قیامت به عنوان گرما و شدت یاد میشود، همان شور و هیجان و جنب و جوش در بازار ماست.
هوش مصنوعی: شب عید نزدیک است و مرگ ما در قیامت بهعنوان وعدهای برای دیدار ما محسوب میشود.
هوش مصنوعی: ما به آرزوهای خود تعلق داریم و امیدهای ما مانند زنجیری است که ما را به زندگی متصل میکند.
هوش مصنوعی: ما چهرهی هدف خود را پوشاندهایم و افسوس که این آینه در کثیفی ماست.
هوش مصنوعی: ما هر دو در پردهای از خودنمايي و خیال زندگی میکنیم و این پرده، تمام جهان را برای ما به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ما نمیتوانیم زیبایی خودمان را ببینیم، زیرا وجود ما به واسطه دنیا و اطرافیان بر چهرهمان تأثیر گذاشته است.
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازه ما دلآشوب و آزرده نیست، اما از ما کسی پریشانتر نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقی و بی نوایی کار ماست
کار کار ماست چون او یار ماست
تا بود عشقت میان جان ما
جان ما در پیش ما ایثار ماست
جان مازان است جان کو جان جان است
[...]
دلبری و بیدلی اسرار ماست
کار کار ماست چون او یار ماست
نوبت کهنه فروشان درگذشت
نوفروشانیم و این بازار ماست
نوبهاری کو جهان را نو کند
[...]
آن نگار بی وفا گر یار ماست
از چه رو پیوسته در آزار ماست
او ز ما بیزار خوش در خواب صبح
در خیالش دیده ی بیدار ماست
ما تو را دلدار خود پنداشتیم
[...]
عاشقی و باده نوشی کار ماست
نقل بزم عاشقان گفتار ماست
همدم جامیم و با ساقی حریف
هر کجا رندی بیابی یار ماست
بلبل مستیم در گلزار عشق
[...]
تا شد او بت، بت پرستی کار ماست
روی او بت موی او زنار ماست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.