گنجور

 
فیاض لاهیجی

کمان آهِ که یارب کشیده تا گوش است؟

که طرّة تو به آن پردلی زره‌پوش است

بیا که بر تن عشّاق پیرهن نگذاشت

قبای ناز که با قامت تو همدوش است

تو ای نسیم، گلابی به روی بلبل زن

که ناله در سر منقار مست و مدهوش است

عرق به روی تو می‌غلطد و نمی‌داند

که خون شبنم و گل چون زرشک در جوش است

گرفته باز قبا تنگ در برش فیّاض

نصیب ما و تو خمیازه‌های آغوش است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode