گنجور

 
فیاض لاهیجی

یاد ایامی که در دل مهر یاری داشتیم

ناروا بودیم پُر، اما عیاری داشتیم

با رخ و زلفش که روز و روزگار دیگرست

طرفه روزی داشتیم و روزگاری داشتیم

در غم او کار ما بی‌اختیاری بود و بس

در کف او بود هم گر اختیاری داشتیم

دیده در گَردِ‌ رمد چون آفتاب و ابر بود

لیک چشم سرمه از گَردِ سواری داشتیم

غیر را پامال او دیدیم و مردیم از حسد

یاد ایّامی که ما هم اعتباری داشتیم

خدمت روشنگران خضرِ رهِ این چشمه شد

سال‌ها آیینه بودیم و غباری داشتیم

در خزانِ‌ رنگِ ما فیّاض دم سردی مکن

پیش ازین ما نیز دستی بر بهاری داشتیم