جو آید در چمن از عندلیبان شور برخیزد
به تعظیم نسیمش بوی گل از دور برخیزد
مشام آرای گلشن چون شود بوی سر زلفش
ز خواب سرگرانی نرگس مخمور برخیزد
نقاب زلف چون از پیش ماه چهره برگیرد
به هر جا سایه افتد شعلههای نور برخیزد
چنان شهد غمش در کام جانها لذّتی دارد
که ماتمگر نشیند با غم او سور برخیزد
به مرهم عمری ار داغ تو در یک پیرهن خوابد
چو برخیزد سیاهی از سر ناسور برخیزد
دلم با داغ عشقت در لحد آسایشی دارد
که در محشر عجب دارم اگر از گور برخیزد
نشیند گرد باد از پا ز شرم شورشم فیّاض
درین صحرا غبارم هر کجا از دور برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجهایی که بر دوش دارد سخن میگوید و بیان میکند که محبت و احساساتش هم به همین اندازه تحت تأثیر این مصیبتها قرار دارد. او به شکستهای قلبی و ناتوانی در فراموش کردن آنها اشاره میکند و میگوید که حتی اگر تلاش کند، نمیتواند از بار غم برپاخیزد. شاعر احساس ناامیدی و یأس را بیان میکند و نشان میدهد که بر خلاف میلش، نمیتواند از مشکلات و غمها رها شود. در واقع، او به عمق اندوه و ناکامیهای خود میپردازد و میگوید که این درد به حدی است که حتی از دلش هم نمیتواند آه بکشند.
هوش مصنوعی: وقتی عطر خوش گل از دور به مشام میرسد، نسیم ملایمی به یاد عطر آن به حرمت میایستد و در چمن، شور و نشاطی از جانب قناریها به وجود میآید.
هوش مصنوعی: وقتی عطر دلانگیز گلستان به مشام میرسد، خواب آلودگی نرگس مست و غافل به جا میگذارد و از خواب بیدار میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که گیسوی معشوق از روی چهرهی زیبا به کنار رود، در هر جایی که سایهاش بیفتد، شعلههای روشنی برافروخته میشود.
هوش مصنوعی: غم او به قدری شیرین و دلنشین است که حتی کسانی که در غم او نشستهاند، از آن لذت میبرند و به جای ناراحتی، میتوانند جشن بگیرند.
هوش مصنوعی: اگر زخمی کهنه به مدت طولانی بر دل تحمل شود، وقتی که یاد تو بیدار شود، دوباره غم و درد آن زخم نمایان میشود.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق تو در آرامشی است که حتی در قیامت هم تعجب میکنم اگر از قبر برنخیزد.
هوش مصنوعی: نسیم و باد به خاطر هیجان و شوری که دارم، از من شرمندهاند و به همین خاطر در این بیابان عنوانی از خود باقی نمیگذارند. هر جا که من از دور نمایان شوم، گرد و غبار دلم بلند میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مسیحا از سر بالین من رنجور برخیزد
چراغ آفتاب از بزم من بی نور برخیزد
چنین کز بار درد افتاده ام از پا، عجب دارم
که شیون هم زبالین من رنجور برخیزد
ندارد شرم از روی کسی آیینه محشر
[...]
سرشکم بسکه پردرد از دل مهجور برخیزد
به دریا چون رسد سیلاب اشکم شور برخیزد
دل تنگم سلیمانی کند در دشت دلتنگی
که شور محشر از آواز پای مور برخیزد
شود چون آب تیغش ساقی پیمانهٔ زخمم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.