گنجور

 
فیاض لاهیجی

کردند پردة رخ دلدار شیشه را

افتاده است کار و عجب کار شیشه را

ساقی به ناز خویش که مگذار شیشه را

همچون دل شکسته به دست آر شیشه را

دیگر نماند منّت پروای ساقیم

پر کرده‌ام ز بوی می این بار شیشه را

این تلخ باده به که به یکبار درکشیم

خود را گران کنیم و سبکبار شیشه را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode