گنجور

 
فیاض لاهیجی

ما رام خویش بهر تو دلدار گشته‌ایم

خود را به خاطر تو خریدار گشته‌ایم

یک کس خبر ز ذوق تماشای او نیافت

جز ما که محو لذّت دیدار گشته‌ایم

پر کرده‌ایم دفتر و معنی همان یکی است

یک حرف بوده‌ایم که بسیار گشته‌ایم

لاف فراخ حوصلگی‌های ما خطاست

یک جرعه بیش نیست که سرشار گشته‌ایم

ترسند خلق از تو و ترک گنه کنند

ما تکیه بر تو کرده گنهکار کشته‌ایم

صد دشنه کار شوخی مژگان نمی‌کند

ظالم بیا ببین که چه گلزار گشته‌ایم

صد پرده بیش بر رخ مطلب فزوده شد

فیّاض بی‌خبر که خبردار گشته‌ایم